یک روز یواشکی وارد خانه شدم و صدای زنم را از اتاق شنیدم که…!

مرد میانسالی به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری داستان خیانت زنش را تعریف کرد.

یک روز یواشکی وارد خانه شدم و صدای زنم را از اتاق شنیدم که…!
کد خبر : ۲۰۹۹۶۷
لینک کوتاه کپی شد
0

به گزارش وقت صبح ، مرد ۴۴ ساله گفت: ۲۴ ساله بودم که روزی هنگام بازگشت از محل کارم چشمان دختری بلند قامت مرا در گوشه خیابان میخکوب کرد .

فقط در یک لحظه به آن دختر دل باختم به طوری که گویی همه سعادت و آینده ام در گرو یک لبخند او بود.

بعد از ازدواج دیگر به رفتارهایش مشکوک شده بودم .

تا این که سال گذشته روزی که به آرامی وارد منزل شدم صدای همسرم را شنیدم که تلفنی با فردی در آن سوی خط صحبت می کرد.

اما سخنان او نشان از یک ارتباط نامتعارف مخفیانه داشت.

من که از مدت ها قبل به او سوءظن داشتم به همان شماره ای که روی آن نام «مهین» ثبت شده بود زنگ زدم .

مردی تماسم را پاسخ داد ولی بلافاصله تماس را قطع کرد .

به همین دلیل فرشته را تحت فشار قرار دادم تا حقیقت ماجرا را بگوید.

اعتراف به رابطه پنهانی

او هم که دیگر چاره ای نداشت در حالی که می گفت غلط کردم، ادعا کرد با آن جوان از حدود دو ماه قبل آشنا شده است .

تنها یک بار آن جوان غریبه را ملاقات کرده است و …

با این حرف های همسرم دنیا روی سرم خراب شد و ناخودآگاه به یاد چگونگی آشنایی خودم و فرشته افتادم .

با خودم فکر می کردم وقتی سرآغاز عشقی در خیابان باشد عاقبتی جز این نخواهد داشت .

تازه آن جا بود که فهمیدم همسرم در دوران مجردی اش و با معرفی یکی از دوستانش نیز با جوان دیگری ارتباط داشته است.

زمانی که من به خواستگاری اش رفتم با آن جوان قطع ارتباط کرده است و …

این در حالی است که همسرم به خاطر همین آشنایی خیابانی به من نیز اعتماد ندارد .

با رفتن نزد رمال و هک کردن گوشی تلفنم بر این اختلافات دامن می زند.

دیگر تحمل این وضعیت برایم امکان پذیر نیست و تنها چاره رهایی از این کابوس های وحشتناک را در طلاق می بینم.

شایان ذکر است به دستور سرهنگ باقی زاده حکاک پرونده این زوج در دایره مددکاری اجتماعی مورد رسیدگی قرار گرفت.

منبع: سانا پرس

۰
ارسال نظر