وقت صبح – هانیه توسلی سلبریتی است اما بیشتر ترجیح می دهد به مسائل اجتماعی و همچنین حقوق حیوانات بپردازد. او با این استوری قتل بابک خرمدین را مورد انتقاد قرار داد.
او همچنین متنی از لادن نیکنام، روزنامه نگار منتشر کرد: يك روز بايد درد ِ گراني و تورم و بيكاري و كوويد نوزده و واكسن را بر خود هموار كنيم. مدام فكر كنيم كه اصلاً چرا زنده مانده ايم، روز بعد بايد نگران باشيم كه چرا عده اي جنگل هاي زاگرس را آتش مي زنند.
هنوز به خود نيامده ايم كه مجري ِ تلويزيوني بلند بلند مي خندد به حرفه ي نويسندگي. چند روز قبل تر پسري در خوزستان از دست مي رود. هنوز دنبال دست چپ و راست خود مي گرديم كه مي خوانيم:
پدري پسر كارگردانش را مثله كرد
خبر، تلخ نيست. خبر، مرگ است. چشم هاي ما چه طور حروف را كنار هم مي چيند، مي خواند و فهم مي كند؟ چه كسي خبر را باور مي كند؟
آقاي پدر ِبابك خرم دين شما با آن كراواتت در مغزت چه حمل مي كردي؟ چه طور تكه تكه كردي پسرت را؟ سهراب را چه گونه در خانه اش به مسلخ بردي؟ سلاخي در وطن؟ سلاخي در خانه ي خودش؟
پسر ِ كارگردان را در سكانسي خوني خواباندي تا دردش را جاودانه كني؟
تا خودت را جاودانه كني؟
چه طور خودت را بعد از سلاخي پسر تصور كردي كه مي تواند چاي بنوشد؟
برود سر خيابان نان بخرد. با همسرت چه گونه لقمه اي نان و پنير مي خوريد؟
كجا بزرگ شديد؟ چه خورده ايد؟ خون جگر هم شده باشيد دست به چاقو بردن، فرزند كشي، آن هم فرزندي با اين سن و سال جنون مي طلبد. شما ديوانگان، تاريخ ِ ايران را لكه دار مي كنيد.
شما مرا و ديگران را سوگوار كرديد.
شما در پيشگاه قانون مجرم هستيد. اما در ذهن همه ي ما شما پدري و مادري را نمي شناسيد.
پدر بودن … مادر شدن … سعادت مي خواهد.
كاش قدر مي دانستيد.
شما چاقو را برداشتيد و روح و جان هشتاد و پنج ميليون نفر را مثله كرديد.
ننگ بر ما كه جامعه را هُل داديم سمت فرزند كشي.
باورم نمي شود كه از يك كارگردان ِ تكه تكه شده در تهران در اكباتان فاز ٣ مي نويسم.
باورم نمي شود اين جا ايران است.
باورم نمي شود ايراني هستم. بابك جان يك ملتي در سوگ ِ لحظه هاي رفتن ات زار مي زند.
جاي تو در سطل نبود. جاي تو در سطل نبود. جاي تو در سطل نبود.