اخبار برخط
اخبار برخط

نقد فیلم شکار (hunt)؛ در نفی موبوکراسی و روان‌شناسی

نقدی بر “شکار” The hunt، ساخته‌ی توماس وینتبرگ Thomas Vinterberg، سال ساخت: 2012، محصول: فرانسه. 
فردوسی

وقت صبحآرمان شهرکی؛ در ایران یا شاید بسیاری جای دیگر وقتی دوستی را پس از سال‌ها می‌بینید می‌پرسد ازدواج کرده‌ای؟ اگر پاسخ مثبت باشد، پرسش رعب‌آور و توهین‌آمیزِ دوّمی از راه می‌رسد: بچّه داری یا نه؟ و اگر پاسخ به این یکی منفی باشد، با هجوم گستاخانه به اقالیم و ساحات شخصیِ وجودت، با پرسش سوّم – چرا؟- هرچه را از تو در پاسخ به دو پرسش نخست باقی مانده باشد همچون گردوغبار به هوا برخاسته از ریزش خانه‌ای یا خاکستر برجای مانده از سوزش کلبه‌ای، جارو می‌کند و به دور می ریزد؛ اِنگار که به محو تو از تاریخ کمر همّت بسته باشد؛ به انهدام و نیستیِ کسی که ساز مخالفی می‌زند و شجاعانه با تبلور فاعلیّتی که از درون آدمی می‌جوشد، سعی دارد تا دریچه‌ای دیگر به زندگیِ راه‌وار و کسالت‌بارِ جمع و توده‌ی خرفت و کِزکرده در خویش و گرفتار در دام ابتذال، بگشاید.

شکار، این شاهکار توماس وینتربرگ ، ردِّیّه‌ای است بر یکی از باورهای توده‌ای، یکی از همین باورهای مبتذل: حرف راست را از بچّه بپرس! باوری که در بطن خویش حامل گونه‌ای تقدیسِ کودکان است.

آنها می‌توانند نماد بی‌نظمی باشند؛ مایه‌ی دردسر و به تباهی‌کشاننده‌ی زندگی‌ها و نه همیشه بارورکننده آن. آنها می‌توانند دروغ بگویند بی‌هیچ دلیلی و به همین سادگی توده‌ای را که به باورهای صلب خویش خو کرده به ورطه‌ی اشتباهاتی مهلک اندازند.

بخوانید: تمنّای یک نگاه؛ در تمجید از بتی، اثری از گرهارد ریشتر

موبوکراسی Mobocracy

موبوکراسی Mobocracy یا توده‌سالاری، که هیچ نسبتی با دموکراسی ندارد همین است. اسیر خرافه و جهل بودن! اندیشه و عشق را به تعطیلات‌بردن و آنگاه در نموری و رطوبت چندش‌انگیزِ جهالت خزیدن در سرما و بارانی که بر جهان اثرِ وینتربرگ سایه افکنده در غمباری بی‌عاطفه‌گی؛ “عاطفه”، که بی‌رحمانه فرزند چموش مدرنیته‌اش می‌پندارند.

و ما شهروندانِ احمق مدرن هرچه احساس هست را یکجا جمع کرده و در هیبت “بچّه‌ها” فرو می‌افکنیمش. در بچّه‌ها می‌تواند هیچ نباشد؛ یک نیستیِ تمام‌عیار؛ یک “نمی‌دانمِ” حیّ-و-حاضر، همچون تمامی آن نمی دانم‌هایی که کلارا Klara بر زبان می آورد؛ همان بچّه‌ی بی‌رحمی که زندگیِ لوکاس را با نفهمیِ خویش به نابودی می‌کِشاند.

همان بچّه‌ای که در آن شهرکِ کوچکِ غم‌گرفته تقدیس می‌شود. لوکاس، این معلم مهدکودک، مرا یاد پازولینی می اندازد که به او هم در زندگی واقعیش همین انگ‌ها را زده بودند: سوء استفاده جنسی از کودکان.

بخوانید: تحلیل فیلم عروج The Ascent با استفاده از نظریه کنشگرشبکه

نابودیِ تک‌روها، صف‌شِکن‌ها و متفاوت‌ها

این امر یعنی نابودیِ تک‌روها، صف‌شِکن‌ها و متفاوت‌ها و دگراندیشان- لوکاس با آن بازی خیره‌کننده‌ی مدس میکلسن Mads Mikkelsen مدام با بچّه‌ها “گرم” می‌گیرد و میانشان وول می‌خورد- تا حدودی ناشی از بی‌رحمیِ ذاتیِ علم ابزاری و تا جایی که به شکار بازمی‌گردد نشات‌گرفته از ددمنشی علم روان‌شناسی نیز هست.

علمی که با اختراع بسیاری برچسب‌های ویرانگر، عرصه را برای بسیاری خودجوشی‌ها و غلیان‌های شکوفنده‌ِی آدمی و شکوفنده از آدمی تنگ و آنها را سرکوب کرده است. حتّی کلارا نیز در در آن سن کم در جبران سرکوب حسّ موهومی به جنس مردانه، و نکوهشی که از سوی معلم مرد خودش می‌بیند؛ به دروغ‌ متوسل می‌شود.

این یک پروسه‌ی روان‌شناختی به نام “تلافی” است. آنگاه که با دیدن عذاب دیگران دلت آرام می‌گیرد؛ تلافی یا انتقام. شاید هم بیچاره روان‌شناسی مقصّر نیست، او فقط می‌شناساند.

گویا، وینتربرگ همچون هنرمند نابغه و هم‌وطنش، لارس فون‌تریر Lars Von Trier، با سلاح دگما 95 و در تکمیل بستر شکوفانی که مکتب فیلم‌سازی اُبرهازن در آلمان برپا کرده‌ بود، به جنگ باورهای جااُفتاده و پاگیری رفته‌اند که چوب لای چرخ زندگی می‌گذارند به هر شکل ممکن و در تلاش‌اند تا از زندگی چیزی باارزش و الوهی بسازند.

این فیلسوفانِ فیلم‌ساز همچون گرما و شرجی‌ای که بزک‌دوزک‌ها را وا می‌بَرد؛ چهره‌ی زشت زندگی را تمام‌-و-کمال عیان می‌سازند.

آنها به ستیز با ایدئولوژی برخاسته‌اند در همان معنایی که عامّه می‌فهمد که از ایدئولوژی/سنّت/راه-‌و-رسم گریزی نیست. به جنگ با جماعتی که با بهره‌گیری از یک انسجام مکانیکی در تجلّی و به میدان‌آوردن شرارت با یکدیگر هم‌دست می‌شوند. جماعتی که ناجور هوای هم‌دیگر را دارند یک close-knit community.

فیلم، در عین حال، کنایه و نقدِ تند-و-تیزی بر قیم‌مآبی آماس‌کرده و عفونت‌زده‌ی والدین نیز هست آنها که با همدستیِ نامقدّسی با نظام‌های آموزشی در کشورهای مرفّهِ غربی سعی دارند تا از ریز تا درشتِّ بچّه‌ها را وارسی و فرایند اجتماعی‌شدن socialization و مدرسه‌ای‌شدن schooling را تا نهایت خویش و به هر قیمتی که شده پیش برند. انگار که نظام آموزشی در ایران را برگردانده روی سرش قرار دهید.

بخوانید: نقد فیلم یک دور دیگر

سینمای غیرانگلیسی‌زبان در چنبره مدس میکلسن

این روزها، سینمای غیرانگلیسی‌زبان در چنبره مدس میکلسن است، یا آن‌ موهای بلوند صاف روی پیشانی، گونه‌های برجسته‌ی خوش‌ترکیب، ته‌ریشِ مردانه‌ی جذّاب و چشمانی که غم ویژه‌ی دانمارکی‌اش را اگر نیک بنگری خواهی دید که سوسو زده در تو رسوخ می‌کند: تجسّم هیبت مردی محکوم اما گناه‌ناکرده. معصومیت او شانه به شانه‌ی مظلومیّت نیکول کیدمن در داگ‌ویل Dogville می‌ساید.

با منتقد گاردین هم‌سو نیستم که عدم مراجعه لوکاس به وکیل از جنبه‌ی واقع‌گرایانه‌ی فیلم می‌کاهد درست به عکس، نظر به نوع ویژه‌ی شخصیت‌پردازی در دگما 95؛ این تصمیم نامتعارف کاملا متعارف است، همانند کیدمن/گریس Grace در داگ‌ویل که به فرشته‌های مراقب خویش متوسل شد و نه قانون؛ اصولا قانونی در کار نیست یا اگر هست مروّجِ خشونت است.

این از معدود اصول دگما 95 است که وینتربرگ به تمامی بدان وفادار مانده: او در قید-و-بند حقیقت نیست زیرا تنها حقیقت این جهان شرارتی است که در لحظه‌لحظه‌ی دردآلودِ تنهایش نهفته است. جهانی ظلمانی که همه‌چیزی در آن رنگ باخته و مبتذل گشته حتّی خود شرارت؛ تا جایی که از یک معلم مهد کودک نیز دست بر نداشته جانش را به لبش می‌رساند. جای بسی تاسف است که کار پروژه‌ی زندگی بدینجا رسیده! وینتربرگ مرثیه‌سرای مجلس عزایی به نام زندگی است.

راستی آن شلیک پایانی در آخرین لحظه‌ی فیلم به چه معناست؟ رستاخیزِ دگما 95؟ یا خوش‌رقصیِ سنگدلانه‌ی شرارت؟

ممنون از وینتربرگ به‌واسطه‌ی این هدیه‌ی بی‌نظیر به تاریخ سینما و تاریخ ملّت‌ها! سپاسگذارم از تو وینتربرگ!

پی‌نوشت‌ها:

  • دگما 95 در تکمیل مکتب فیلم‌سازی اُبرهازن تدوین شد.
  • مانیفست اُبرهازن:

ما تمایل خویش را برای خلق این سبک جدید فیلمسازی اِبراز میداریم. فیلم نیازمند آن است که به استقلال بیشتری دست یابد. استقلال از تمامی قراردادهای متعارف صنعتی. رهایی از کنترلِ شرکای تجاری. رهایی از آنچه که توسط سهام‌داران دیکته می‌شود. ما به تفصیل ایده های مذهبی، ساختاری و اقتصادیِ خود را پیرامون تولید سینمای جدید آلمان بیان نموده‌ایم. دست در دست یکدیگر برآنیم تا تمامی خطرات آن را بپذیریم. فیلمسازی رایج مرده است.ما به گونه‌ای دیگر از سینما باور داریم. اُبرهازن، بیست و هشتم فوریه 1962

  • مکتب فیلمسازی دگما 95:

همچون فیلمهای نئورئالیستی ایتالیا و موج نوی فرانسه، فیلم‌های متعلق به جنبش فیلمسازی دگما 95، به روابط میان شخصیت‌های خوب ساخته-و-پرداخته شده و دغدغه اصلی آن شخصیت‌ها می‌پردازد؛ اما بر خلاف سینمای نئورئالیستی، دگما 95، بسیاری اوقات از روابط وسیع‌تر اقتصادی و اجتماعی شخصیت‌ها غفلت می‌ورزد.

بر خلاف غالب جنبش‌های فیلمسازی، که پس از وجود و تشکیل خویش، نام‌گذاری و اعلام می‌شوند؛ دگما 95، در بهار 1995، وقتی که دو کارگردان دانمارکی سعی کردند تا آنچه را که یک جنبش بدان نیاز دارد؛ طرح‌ریزی نمایند؛ آغاز گشت. لارس فون تریر و توماس وینتربرگ به‌طور مشترک، مانیفست دگما 95 و “پیمان پاکدامنی”chastity vow of را نوشته و سپس از دو کارگردان دانمارکی دیگر- سورن کراگ Soren Kregh و یاکوبسن و کریستین لورینگ Jacobsen and Kristian Levring نیز دعوت کردند تا بدان بپیوندند. پس از آن بود که فیلمهای دگما 95 تولید شد. عضویت در دگما 95 محدود به این چهار کارگردان نبود. هر کسی که از قوانین پیمان پاکدامنی تبعیت می‌کرد می‌توانست برای عضویت درخواست دهد و مروج دگما 95 شود؛ البته درهرحال هیچ تعهدی به اینکه تنها در این مکتب فیلم بسازد نداشت.

  • پیمان پاکدامنی:

” قسم یاد میکنم که به مجموعه دستورالعمل‌های ذیل که توسط دگما 95 نگاشته و مورد تایید آن است وفادار باشم:

1) فیلمبرداری باید در محل انجام شود. اثاث و تجهیزات نبایستی به مکان آورده شود (اگر به تجهیزاتی برای داستان نیازی هست؛ محلی انتخاب شود که دارای چنین امکانات و تجهیزاتی است).

2) صدا به هیچ وجه نباید جدا از تصویر تولید شود و یا بالعکس. (موسیقی نباید استفاده شود مگر اینکه درجاییکه صحنه فیلمبرداری می‌شود نواخته شود).

3) دوربین باید روی دست قرار گیرد. هرگونه حرکت یا عدم حرکتی که در دست اتفاق بیفتد مجاز است. (فیلم نباید جاییکه دوربین ثابت است رخ دهد؛ فیلمبرداری هرجاکه فیلم اتفاق بیفتد انجام می‌شود).

4) فیلم باید رنگی باشد. نورپردازی خاص مجاز نیست. (اگر نور کمی موجود است؛ صحنه باید متوقف یا یک لامپ کوچک به دوربین وصل شود).

5)کار با عدسی و فیلترها ممنوع است.

6) فیلم نباید حاوی یک کنش مصنوعی باشد. (خبری از جنایت، اسلحه و مهمات و غیره نباید باشد).

7) بیگانه سازی جغرافیایی و زمانی ممنوع است. (منظورمان این است که فیلم باید اینجا-و-اکنون رخ دهد).

8) فیلمهای برآمده از ژانر پذیرفتنی نیستند.

9) فرمت فیلم باید آکادمی 35 میلیمتری Academy 35mm {با نسبت 375/1 به 1}باشد.

10) کارگردان نباید از جایی تامین اعتبار شود.

11) علاوه بر این بعنوان یک کارگردان سوگند می‌خورم که از سلیقه شخصی اجتناب ورزم! من دیگر یک هنرمند نیستم. قسم یاد می‌کنم که از خلق یک “اثر” پرهیز کنم؛ مادامیکه برای من یک لحظه instant از اثر مهمتر از کلیّت whole آن است. هدف غایی من این است که حقیقت را به شخصیت و ملاحظاتم راه ندهم. سوگند می‌خورم که این کار را به هروسیله و به بهای خوش‌ذوقی good taste یا ملاحظات زیباشناختی انجام دهم.

بدین ترتیب به پیمان پاکدامنی متعهد میگردم.”

کپنهاگ، دوشنبه 13 مارچ 1995

از طرف دگما 95

لارس فون تریر توماس وینتربرگ

  • اگر عاشق دیدنِ این‌جور تصویرگری‌های خارق‌العادّه و نفس‌گیر از “بدفهمی” هستید، شاهکار تیم رابینز به نام رودخانه‌ی مرموز Mystic River را نیز ببینید.
  • اگر به تصویرگریِ بی‌رحمی کودکان علاقه‌مندید فیلم کمتر‌شناخته‌شدیِ “آنها” Them به کارگردانیِ David Moreau را ببینید.
  • اگر به تصویرگری جهالت خانمان‌برانداز “بچّه‌ها” علاقه‌منید، فیلم بابل ساخته‌ی Alejandro González Iñárritu را ببینید.
  • شاید از دید وینتربرگ در شکار، تنها گناهکار قضیه آن والدینی هستند که به همراه معلمان مثلا در انجمن‌های پوشالینی همچون انجمن اولیاء-و-مربیان، ادای مراقبت را در می‌آورند اما سبکسرانه اجازه دسترسی کودکانشان به تارنماهای هرزه‌نگارانه را می‌دهند یا دست‌کم از چنین دسترسی ممانعت نمی‌کنند.

نویسنده:

این خبر را به اشتراک بگذارید.
این خبر را به اشتراک بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

05_24_2025_x-design
شرایط فروش وانت پراید از دوشنبه آغاز می‌شود [خرداد ۱۴۰۴]
apple-better-off-taking-25-tariff-hit-than-move-iphone-production-to-us-1
مینگ-چی کو: برای اپل پذیرش تعرفه ۲۵ درصدی بهتر از انتقال خط تولید آیفون به آمریکا است
188939-151377
فال ابجد امروز شنبه 3 خرداد 1404
292936
گزارش خواندنی و عکس‌های دیدنی از گمرک خرمشهر ۵۰ سال پیش!
292437
فردین برای غزال چقدر به مسعود کیمیایی تخفیف داد؟
d981d8a7d984d8b1d988d8b2d8a7d986d987-10
فال روزانه امروز - شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴
d981d8a7d984d8add8a7d981d8b8-8
فال حافظ امروز - شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *