سرنوشت تلخ و ناراحت کننده خواننده خانم قبل از انقلاب

کمتر کسی می‌داند پروین بعد از انقلاب به عنوان هنرجوی گمنام در کلاس‌های سه‌تار ذوالفنون کمانچه اردشیر کامکار و… شرکت می‌کرد.

سرنوشت تلخ و ناراحت کننده خواننده خانم قبل از انقلاب
کد خبر : ۲۰۷۱۱۸
لینک کوتاه کپی شد
0

به گزارش وقت صبح ، روزنامه اعتماد در شماره امروز خود مصاحبه‌ای خواندنی با فریبا هدایتی. از نزدیکان پروین _خواننده مشهوری که چندی پیش بر اثر کهولت سن درگذشت_ انجام داده که در ادامه می‌خوانید

سال ۹۹ می‌خواستیم با پروین نوریوند، معروف به «پروین» خواننده محبوب و خاطره‌ساز چند نسل، گفت‌وگو کنیم.

هیچ رد و نشانی از او نبود تا اینکه دوستی خبر داد که او جایی دور از هیاهو در خلوت خاص خود زندگی می‌کند.

فهمیدم ممکن است تماسم او را بیازارد. اواخر سال ۱۴۰۱ به فاصله نسبتا کوتاهی دو ویدیو از پروین در فضای مجازی وایرال شد.

در اولی خواننده شهیرِ رادیو گل‌ها با ضرب گرفتن روی میز در سالمندی تصنیف «غوغای ستارگان» را همچنان به زیبایی خوانده بود. و دومی برنامه‌ای بود که دوستانش برای تقدیر از او تدارک دیده بودند.

دیری نپایید که سومین خبر هم درباره او نشر و بازنشر شد: پروین از دنیا رفت. برای گفت‌وگو درباره او سراغ هنرمندی رفتیم که علاوه بر حضور جدی‌اش در دنیای موسیقی، هم‌راز و هم‌نفس پروین بود.

فریبا هدایتی در گفت‌وگو با «اعتماد» از هنر تجربه زندگی با پروین، بی‌هیاهو بودنش، خلوت‌گزینی و عشقش به مردم گفت.

* شما رابطه نزدیکی با خانم پروین داشتید. از شکل‌گیری آشنایی‌تان با ایشان بگویید؟

من پنج سال هنرجوی استاد جنگوک بودم، پس از آن دوره پربار، برای آشنایی با سبک‌های مختلف در کلاس‌های استاد ذوالفنون شرکت می‌کردم.

خیلی زود کمک‌حال استاد ذوالفنون هم شدم و ایشان شاگردان مبتدی را به من می‌سپردند تا مراحل اولیه یادگیری را سپری کنند.

در همان دوره بود که خانم پروین برای فراگیری سه‌تار در کلاس ما حاضر شده بودند. من با خانم پروین و چند نفر دیگر در آموزشگاه بهارلوی آقای ذوالفنون آشنا شدم که بعدا دوستانی صمیمی شدیم.

آقای جنگوک پس از مدتی اجازه دادند در کنار کلاس خودشان به تدریس بپردازم و از آن روز به بعد به صورت رسمی معلم موسیقی شدم.

همان افرادی که در آموزشگاه آقای ذوالفنون با من آشنا شده بودند، اولین شاگردان رسمی‌ام شدند که خانم پروین هم جزو آن‌ها بود. البته ما هیچ‌کدام اطلاع نداشتیم که ایشان «پروینِ خواننده» است.

* عجب! استاد ذوالفنون هم نمی‌دانستند؟

خیر هیچ‌کس اطلاع نداشت…

* چطور متوجه شدید؟

صداقت، درستی و استعداد در زمینه موسیقی ارتباط ما را نزدیک‌تر کرد. فقط من نبودم که به ایشان سه‌تار می‌آموختم. ایشان هم متقابل راهنمایی‌های بجایی به من می‌کردند.

کم‌کم فهمیدم آشنایی ایشان با موسیقی ریشه‌ای عمیق‌تر دارد. فضای جامعه هنری را خوب درک می‌کردند. و حد ذکاوت و توجه‌شان در به‌کارگیری تکنیک‌ها بیش از افراد مبتدی بود.

تا اینکه به منزل‌شان دعوت شدم. گفتم «شما در زمینه موسیقی باید عمیق‌تر از اینها باشید و این را آدم به صورت عینی می‌تواند درک کند.»

مدتی بعد، روزی به شکل خصوصی به منزل‌شان دعوتم کردند. یکی از آلبوم‌های‌شان را آوردند و خودشان را معرفی کردند و گفتند دوست ندارند کسی بداند.

* چرا؟

چون آرامش، خلوت و زندگی شخصی ایشان بیشتر از هر چیزی برای‌شان مهم بود و می‌خواستند به دور از هرگونه هیاهو باشند.

همان‌طور که در ابتدا گفتم، اولین شاگردان رسمی‌ام، صمیمی‌ترین دوستانم شدند. ولی چون خانم پروین خواسته بودند هیچ‌کس از ماجرا خبردار نشود. دیگر دوستانم تا ۲۰ سال، نه از بنده چیزی شنیدند و نه خودشان چیزی گفتند.

با همان جمع صمیمی آمدوشد دوستانه داشتیم و کسی نمی‌دانست ایشان همان پروینِ خواننده هستند.

من هم به خواسته ایشان احترام گذاشتم و هرگز تا زمانی که خودشان نخواستند، چیزی نگفتم. حتی به خانواده خودم.

پروین خواننده قبل از انقلاب سرنوشت تلخ و ناراحت کننده ای داشته است.

*این راز روابط شما را نزدیک‌تر کرد؟

ما روابط عمیق‌تر و شناخت بیشتری نسبت به هم پیدا کردیم؛ حرف‌های هم را خوب می‌فهمیدیم و در زمینه هنری باهم آمیخته بودیم.

به دلیل تفاوت سنی ممکن بود برخی سلایق متفاوت باشند ولی در نهایت درک درستی از هم پیدا کرده بودیم. و از همه مهم‌تر در تعریف و جایگاه یک هنرمند باهم اشتراک نظر داشتیم. این که هنرمند باید در دل مردم و به دور از هرگونه تظاهر باشد.

هر دو معتقد بودیم هنر و یدک کشیدن عنوان هنرمند فقط به ارایه تخصصی کار نیست. یک هنرمند باید از درون هم هنرمند باشد، زیبایی‌شناسی داشته باشد، اخلاق را رعایت کند و آزاده باشد.

این اشتراک نظر و نوع تفکر من در جوانی، برای ایشان جالب بود.

* و شما این همه سال این راز را پیش خودتان نگه داشتید! اوقات‌تان در کنار هم چگونه می‌گذشت؟

شعر می‌خواندیم، به یکدیگر کتاب معرفی می‌کردیم، درباره شرایط اجتماعی و سیاسی حرف می‌زدیم. ولی راستش بیشتر از هر چیزی از عشق و معرفت با هم حرف می‌زدیم.

واقعیت این است که این نزدیکی از لحاظ روحی تا جایی پیش رفت که به نوعی خودم را دختر و هم‌راز پروین می‌دانستم.

پروین نزدیک‌ترین فرد به من شد و خوشحالم که خودش هم حس من را داشت. همیشه می‌گفت «چقدر خوشحالم که با تو آشنا شدم، هم انرژی جوانی داری و هم از نسل بعد من هستی.»

این برایش خیلی مهم بود که با نسل بعد از خودش ارتباط برقرار کند تا جایی که همچون مادر نمی‌خواست لحظه‌ای از من جدا شود. و سعی می‌کرد همیشه کنارم باشد.

البته من هم از ایشان چیزهای زیادی یاد گرفتم. یکی از مهم‌ترین آموخته‌هایم «صداقت و یکرنگی با خود» بود. من که سال‌ها با پروین همنشینی داشتم می‌گویم هرگز به خودش دروغ نگفت؛ حتی اگر این صداقت به ضرر خودش تمام می‌شد.

همیشه چیزی را که درست می‌دانست، انجام می‌داد، بدون درنظر داشتن هیچ منفعتی. من در زندگی‌ام انسانی باصلابت‌تر، ثابت‌قدم‌تر و بی‌حاشیه‌تر از خانم پروین ندیدم.

درباره هرکسی که صحبت می‌کردیم، به جز نیکی چیزی نمی‌گفت. یعنی بُعد خوب شخصیت آن‌ها را بیان می‌کرد.

مگر می‌شود همه اطرافیان آدم این‌قدر خوب و بی‌مشکل باشند!

* ایشان به کدام خواننده علاقه داشتند؟ در فضای مجازی از علاقه وافر ایشان به قمر گفته شده بود، این‌طور است؟

همیشه برای قمر احترام زیادی قائل بودند اما اتفاقا سلیقه‌شان، آن جنس صدا و گام بالا نبود. هیچ‌وقت هم از نزدیک قمر را ندیده بودند، عکسی که در فضای مجازی منتشر شده اصلا خانم پروین نیست که کنار قمر است.

پروین گام و جنس صدای خوانندگانی همچون دلکش را بسیار می‌پسندید چون صدای خودش هم بی‌شباهت به او نبود. و در نوجوانی هم برای بازخوانی، از قطعات دلکش استفاده می‌کرد.

* اوایل سال ۱۴۰۲ در محفلی خصوصی بزرگداشتی برای‌شان ترتیب داده شد، از این مراسم و حس و حال ایشان در آن برنامه بگویید، در آن برنامه کمی هم خواندند…

آن برنامه به آن شکل، مراسم از پیش تعیین‌شده‌ای نبود. من و پروین به ناهار دعوت شده بودیم. خودش که اصلا خبر نداشت. ولی من شب قبلش فهمیدم که دوستان تدابیری اندیشیده‌اند و آقای علیزاده را هم به عنوان بزرگی از اهالی موسیقی دعوت کرده‌اند. که ایشان هم باشند و تقدیری شود.

این برنامه از طریق یکی دو نفر از دوستان قدیمی برگزار شد ولی آن روز به یاد دارم لحظه‌ای که وارد شدیم. همه شروع به دست زدن و همخوانی کارهای پروین کردند.

خانم پروین هم از دیدن این همه ابراز عشق، احساساتی و ذوق‌زده شدند. به خصوص که یکی، دو سال اخیر با بالارفتن سن‌شان، حسی کودکانه هم سراغ‌شان آمده بود و حساس شده بودند.

این را هم بگویم که تولد پروین را همه جا ۱۳۱۷ نوشته‌اند در حالی که ایشان متولد ۱۳۰۸ بودند.

در این مراسم هم به خاطر احترام جمع و ذوق و شوق افراد حاضر، خواندند. وگرنه هیچ‌وقت دوست نداشتند که دوباره بخوانند و روی صحنه باشند.

۰
ارسال نظر