تحلیل البوم گوزن و آهنگ ناخدا جلال علی سورنا
این شیوه روایت که شاید مشابه آن را در کارهای قدیمی امینم یا Dr.Dre با فرم و رویکردی متفاوت ببینیم، در ادبیات ایران نیز ریشه دارد.
به گزارش وقت صبح به نقل از میدان * ، آلبوم گوزن، نقطه عطفی در کارنامه حرفهای علی سورنا است.
بخوانید: آهنگ امیر تتلو نردبون همراه سهراب ام جی؛ جمع نقیضین!
«مرد تنها» در طول این سالها سعی داشته از موسیقی جریان اصلی فاصله بگیرد و بیشتر به جابجایی مرزهای هنر رپ یا بهتر بگوییم رپ فارسی ( وقت صبح= شاید رپ ایرانی بهتر باشد) بپردازد.
بخوانید: ویدئو/ افشاگری از مجاز سروش هیچکس توسط طراح
او نگاهش به هنر را بی هیچ تردیدی بیان میکند. این نگاه متفاوت که موجب تمایز او شده است، ارزش مطالعه دارد.
جهتگیری او در این سالها به سمت ادبیات، یکی از بارزترین ویژگیهای او بوده که میتواند آغازگر جریانی نو در رپ فارسی یا حتی ادبیات فارسی باشد.
مجموعه بلند «گوزن» در ۱۸ اسفندماه سال ۹۹ منتشر شد.
این آلبوم رپ، پنجمین آلبوم موسیقی «علی سورنا»است که از ۱۸ قطعه تشکیل شده است.
«سعید دهقان»، «شمرونی»، «نجوا» و علی سورنا،آهنگسازان این مجموعه هستند. تمامی اشعار این مجموعه توسط علی سورنا نوشته و اجرا شدهاند.
مجموعه «گوزن» در فاصله کمی پس از انتشار توانست در مرکز نگاهها قرار گیرد.
سعید دهقان در توئیتی از بازخورد بالای این مجموعه یاد کرده و گفت: «با وجود ابتذال این روزای هنر، هنوز هم هنر آلترناتیو و مفهومی پرمخاطبه…». یکی از بازخوردهای پرتکرار به این مجموعه، ستودن توانایی علی سورنا در شخصیتپردازی کاراکترهای گوزن است، تا جایی که اغلب او را به «داستایوفسکی» تشبیه کردهاند.
بخوانید: حواشی فروش کاور آلبوم جنگل آسفالت سروش هیچکس
داستایوفسکی همانطور که به احتمال زیاد میدانید یکی از نویسندگان محبوب روس است. در اغلب رمانهای داستایوفسکی نظیر «برادران کارامازوف»، «ابله» و «جنایت و مکافات»، تعدد کاراکترها با شخصیتپردازی قوی همراه بوده که این تکنیک موجب خواندنیتر شدن رمانهای داستایوفسکی شدهاست.
تشبیه یک خواننده رپ به یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ ادعای بزرگی است اما فارغ از مبالغهآمیز بودن این تشبیه، این سوال ایجاد میشود که چرا در طول این سالها، سورنا مکررا به یک نویسنده بزرگ تشبیه میشود؟
بدون آنکه خود را درگیر تعاریف و تئوریها کنیم که آیا رپ بحر طویل است یا شعر سپید و یا شکلی از شعر-اجرا، باید گفت ترانه رپ با هر سبک و سیاق و موضوعی، زیر مجموعه ادبیات خواهد بود.
چه این ترانه از دو کلمه «سیاه» و «زرد» [۱] تشکیل شده باشد چه پر باشد از آرایههای ادبی، به نوعی یک متن ادبی خواهد بود.
سوال اینجاست که مولف چگونه خودآگاه به سمت ادبیات حرکت میکند؟ آیا علی سورنا پیش از آنکه بخواهد یک قطعه موسیقی خلق کند، قصد دارد ادبیات تولید کند ؟
در این مطلب قصد دارم به دنبال رد پای ادبیات میان قطعههای مجموعه گوزن بگردم.
بخوانید: ویدئو/ گوزن علی سورنا؛ متفاوت اما زیادی پیچیده
ارجاعات ادبی در اشعار مجموعه گوزن از علی سورنا
در میان ترانههای آلبوم گوزن، ارجاعات مستقیم و غیرمستقیم زیادی به ادبیات ایران و جهان وجود دارد. این ارجاعات که اغلب غیرمستقیم هستند، جنسی متفاوت با دیگر آثار رپکنهای فارسی دارند. (وقت صبح= دو جمله از نوشته حذف شد، برای مطالعه این قسمت به منبع اصلی مراجعه کنید)
تفسیر آهنگ ناخدا جلال
در این ترک که سومین قطعه از این مجموعه است، نظارهگر مکالمه میان دو فرد با لهجه جنوبی به نام «اسد» و «جلال» هستیم.
جلال به نوعی بزرگ بازار ماهی فروشهاست و میخواهد سفره اسد را کوچک نگاه دارد. فارغ از محتوای این آهنگ آنچه جای فکر دارد، شیوه روایت داستان است.
در این گفتوگوی دونفره، نفر سومی حاضر است که با نام «راوی» شناخته میشود. راوی در این داستان مداخله میکند و به شکل مستقیم با کاراکترها دیالوگ میکند.
در انتها نیز اسد و جلال به این نتیجه میرسند که میبایست راوی را به دریا بیاندازند.
این شیوه روایت که شاید مشابه آن را در کارهای قدیمی امینم یا Dr.Dre با فرم و رویکردی متفاوت ببینیم، در ادبیات ایران نیز ریشه دارد.
نمونه اعلای این شکل روایت را در برخی آثار «احمد محمود» میتوانیم پیدا کنیم. به طور مشخص در داستان «کجا میری ننه امرو؟» [۲] محمود از راوی در جایگاه کاراکتری فعال و کنشمند استفاده کرده است. این شکل از روایت شاید با احمد محمود شروع نشده باشد اما آنچه ناخدا جلال را بیشتر به داستان «کجا میری ننه امرو؟» پیوند میدهد، حال و هوای جنوب و دغدغهها و روابط قدرت میان کاراکترهاست.
«…تصمیم گرفتم خودم بروم آخر جویبار را پیدا کنم…»
جمله بالا مربوط به بخشی از داستان «ماهی سیاه کوچولو» نوشته «صمد بهرنگی» است. در این داستان ماهی سیاه کوچولو قصد دارد بداند دنیا چه شکلی است و آخر جویبار کجاست.
در ابتدا مادر و همسایههای ماهی سیاه کوچولو مانع ماجراجویی او میشوند اما در نهایت او از دست دیگر ماهیها فرار میکند و میرود تا آخر جویبار را بیابد.
دغدغه ماهی سیاه کوچولو را میتوان دغدغه «مریم» قطعه «دار» دانست. دغدغهای که در نهایت موجب تکفیر او میشود. در قسمتی از ترانه این آهنگ آمده است:
«مریم بزرگ شد با دار و قالی / همیشه افسرده و تار و خالی
غمگین می پرسید از مادرش صحرا / که توی کل دنیا همین داراب رو داریم؟
این سوال بود توی فکر مریم / توی داراب نبود به شکل مریم
مگه انتهای رویا دارابه؟
همه فکر میکنن دنیا دارابه.»
اغلب قهرمانهای صمد بهرنگی، کودکان فقیر هستند که سعی دارند شرایط خود را تغییر دهند. صمد بهرنگی همواره توجه ویژهای به مسئله فقر داشته. از این جهت علی سورنا قرابت زیادی به این نویسنده دارد و شاید همین مسئله موجب نزدیکی کاراکترهای مریم و ماهی سیاه کوچولو شده باشد.
بخوانید: چرا مهران احمدی و شهاب حسینی رپ را مسخره می کنند؟
هملت از صحنه خارج میشود. نور میرود
یکی دیگر از نکات جالب توجه مجموعه گوزن، رویکرد منحصربهفرد علی سورنا در نحوه نمایش متن ترانههاست.
اگر به ساندکلاد علی سورنا سری بزنید تا مجموعه را گوش دهید، میتوانید به متن ترانهها دسترسی داشته باشید.
نکته جالب در شیوه نگارش این تکستها نهفته است. بر خلاف دیگر رپکنها که تنها به مکتوب کردن اشعار کفایت میکنند، علی سورنا با اشعار به شکل اثری مستقل مواجه شده است.
میتوان رد فیلمنامه/نمایشنامه نویسی را در ساختاربندی اشعار او پیدا کرد. برخی از قطعات همچون یک نمایشنامه دارای صحنهبندی هستند.
این شیوه شبیه به دستورصحنهنویسی برای نمایشنامه یا فیلمنامه است. برای مثال میتوانید به تصویر زیر نگاه کنید:
گوزن، بازگشتی به ادبیات
کلیدواژه «ادبیات»، یکی از کلمات پرتکرار در میان نظراتی است که درباره گوزن میتوان خواند و شنید. فارغ از ارزشگذاری، رد یا تایید این نظرات، دستکم میتوان گفت چنین اتفاقی کمتر در تاریخ رپ فارس رخ داده است.
تمرکز بر ادبیات به شکلی خودآگاه یا ظهور یکی از گونههای ادبیات در ترانههای یک رپکن، تا کنون به به یک جریان هنری تبدیل تبدیل نشده است.
در آثار رپرهایی همچون Notorious B.I.G یا رپرهای نسل جدید غرب نظیر کندریک لامار میتوان شمههایی از داستانسرایی را پیدا کرد اما جنس این داستانسرایی بیشتر با قصهگویی قرابت دارد تا ادبیات داستانی. کاری که علی سورنا در «نگار» آغاز کرده و در گوزن به پختگی میرساند.
در میان تمامی ارجاعات ادبی از مواردی که ذکر شد گرفته تا اشاره به اسم رمان «آخرین انار دنیا» -رمانی نوشته «بختیار علی»- در قسمتی از ترانه «باد پیچید تو مزرعه گندم»، میتوان ردپایی از آثار سینمایی نیز پیدا کرد.
اولین قطعه از این آلبوم «حرکت» نام دارد و آخرین قطعه نیز «کات» نام گرفته تا تداعیکننده ضبط یک پلان یا یک سکانس از یک فیلم باشد.
یکی دیگر از ارجاعات سینمایی این مجموعه، موسیقی قطعه «حرکت» است که الهام گرفته از موسیقی متن فیلم «اسب تورین» ساخته «بلا تار» است.
محتوای ترانه این قطعه بی ارتباط به فضای فیلم اسب تورین نیست. از طرفی در قسمت همخوان ترک «نه میمیرم نه برمیگردم» سورنا به نام «تونی مونتانا» اشاره داشته که قهرمان فیلم هالیوودی «صورت زخمی» ساخته «برایان دیپالما» است.
کات
موسیقی رپ این روزها بیشتر گرایش به درگیریهای ساختگی دارد.
بیفهای نزدیک به پخش آلبوم که با هدف فروش بیشتر آلبوم انجام میشوند، تمام بازارگرمی این روزهای رپ شده است.
آنچه در آلبوم گوزن میتواند مایه خوشحالی جامعه ادبیات باشد، تلاش یک رپکن برای ایجاد پیوند میان موسیقی زیرزمینی و ادبیات است.
بیشک این مقاله به تنهایی نمیتواند به طور جامع به بررسی تطبیقی مجموعه گوزن و تاریخ جهانی ادبیات بپردازد. موارد ذکر شده تنها نظر نگارنده این مقاله بوده و ممکن است هیچ ارتباطی به انتخابهای علی سورنا نداشته باشند.
آنچه به پربار شدن این مقاله کمک خواهد کرد، نظرات شما در رابطه با موارد عنوان شده یا افزودن مواردی است که به نظر شما جایشان در این مقاله خالی است.
*نویسنده: حمیدرضا حسینی