چرا درگذشت علی انصاریان انقدر تراژیک بود؟
علی انصاریان نماد رنجی بود که بچههای پایین شهر برای رسیدن به قلهها میکشند. او ثابت کرد پسربچه دست فروشی که تابستان بلال میفروخت میتوانست محبوب یک کشور باشد.
جوانکی با قد و بالای بلند از فجرسپاسی به پرسپولیس آمد. در روزگاری که با رفتن مهدی هاشمینسب، هواداران قرمز مغموم بودند، علی انصاریان خوش میدرخشید و از سکوهای سرخ دلبری میکرد، سرش را جلوی توپ میگذاشت، با تمام وجود بازی میکرد و آنقدر درخشید که تا مدتی یحیی گلمحمدی ملیپوش شد ذخیرهاش.
آنچه علی انصاریان را اینقدر متمایز میکرد روحیه او بود؛ خودش را نمیدید، یکروز برای شادی سکوها سرش پر از بخیه میشد، یک روز برای شادی مردم به «زیر آسمان شهر» رفت و یک عمر بهخاطر تنها نشدن «ننه علی» ازدواج نکرد.
پدرش را که از دست داد مادر شد همهچیزش. آرزویش این بود که قبل از مادرش بمیرد و باورش سخت است که علی به این آرزویش رسید، آنهم در روز مادر. این روحیه دوستداشتنی علی که بچه پایینشهر بود باعث شد محبوب سرخها بماند حتی وقتی به تیم رقیب رفت، آنجا هم با تمام وجود بازی کرد و احترام هر دو گروه را داشت.
اما حالا ما ماندیم و یک دلتنگی، دلتنگی برای خندههای علی انصاریان، پسر بامعرفت فوتبال، سینما و تلویزیون. علی که بهخاطر بخیههای زیادی که حین فوتبال روی سر و صورتش خورده بود به علی بخیه معروف شد.
علی که رفیق بامعرفتی برای مهرداد بود و فقط یک هفته بعد از او در این دنیا ماند. حالا یک بغض بهبزرگی یک ملت برای علی ترکیده، برای تنهایی مادرش و برای اینروزهای تلخ. فوتبال برای ما یک ورزش نبود و علی فقط یک فوتبالیست نبود.
علی نماد رنجی بود که بچههای پایین شهر برای رسیدن به قلهها میکشند. او ثابت کرد پسربچه دست فروشی که تابستان بلال میفروخت میتوانست محبوب یک کشور باشد.
مهرداد و علی بهروزهای کودکی و نوجوانی خیلی از ما رنگ رویا پاشیدند. با دست خالی و غیرت برای ما شادی آفریدند، چهقبل از فوتبال و چه بعد از آن. این پرونده تقدیم می شود به پسر بامعرفتی که خندههایش از یادمان نمیرود. کاش درگذشت تلخ دو چهره محبوب، تلنگری باشد برای ما تا بیشتر از قبل موارد بهداشتی را رعایت کنیم.
دلنوشته انصاریان برای مادرش
علی در توضیح یکی ازپستهای اینستاگرامیاش نوشته بود: «بهترین مادر دنیا، بهترین همسفر دنیا، پایهترین ننه دنیا، با عشقترین عشق دنیا، با معرفتترین رفیق دنیا، نترسترین زن دنیا، نمکترین نمک دنیا، سادهترین ساده دنیا، بهترین و قشنگترین زن دنیا، ننهعلی ننه دنیا… شیرزنترین زن دنیا، خودم یه نفر عاشقتممممممم، همه کاری میکنم که تو بخندی و خوشحال باشی ننه علی.
ننه سادات فقط و فقط بخند که تو همه چی من هستی. سایهات بالای سرم و دعات پشت سرم. خدا قدرتشو با مادر به رخ دنیا و بندههاش کشیده، به خود خود خدا قسم… افتخار کنید به مادرهاتون با هر تیپ و قیافه و زبان که خوش تیپترین و قشنگترین و خوش زبونترینها هستند.
روح مادرهایی که نیستند هم شاد. روح پدرم شاد. ایکاش بود و کنارمون بودی که خیلی بدهکاری پدر به من برای نبودنت سلطان.»
چرا داش علی اینقدر محبوب بود؟
علی انصاریان محبوب همه ورزشکاران و فوتبالیها بود. شاید به خاطر این که در هر دو تیم بزرگ کشور یعنی پرسپولیس و استقلال توپ زده بود و طرفداران دو تیم به چشم همتیمی و بازیکن تیم خودشان به او نگاه میکردند. انصاریان در دوران اوج تیمها فوتبال بازی کرده بود و ته ذهن هواداران همان محبوبیتش نقش بسته است.
بازی متعصبانه و از ته دلش در کمتر بازیکنی دیده شده است، طوری که ازبس با دل و جان بازی میکرد و صدمه میدید به علی بخیه معروف بود. او نه تنها بین فوتبالدوستان که در قلب سینماییها جا داشت.
مرحوم انصاریان از اولین فوتبالیهایی بود که وارد تلویزیون و سینما شد. هرچند آن اوایل، بازیگریاش چنگی به دل نمی زد ولی با طنز ذاتیاش و تلاش و پیشرفت، توانست خودش را در دل هنردوستان هم جا کند. در بازیگری هم به جای پول و شهرت دنبال شاد کردن دیگران بود .
ولی این رویه ماجرای محبوبیتش بود. علی انصاریان ذاتا آدم دوستداشتنی بود. کاریزمایی داشت که حتی هواداران تیم رقیب هم دوستش داشتند. کم هستند بازیکنانی که در دوران ورزش حرفهای یا بعد از بازنشستگی باز هم محبوب هواداران باشند ولی علی انصاریان اینگونه بود.
تعصبش به هر تیمی که برایش بازی میکرد و هوادار از ته دل باورش داشت، چهره دوستداشتنیاش که وقتی میخندید چشمهایش باریک میشد، نمک وجودش که ممکن نبود کسی او را ببیند یا حرفش را بشنود و لبخند، روی لبش ظاهر نشود، لحن داش مشتی پایین شهریاش که وقتی حرف میزد، محبت، یکرنگی، صفا و صداقت در صدایش موج میزد، داستان فداکاریاش برای مادرش که خودش آن را وظیفه میدانست و عشق فرزندیاش مثل شده بود بین دوستان و هوادارانش… همه این موارد باعث شده بودند تا مردم علی انصاریان را دوست داشته باشند.
علی انصاریان رفت ولی یادش، خندههای بانمکش، چهره دوست داشتنیاش، تعصب فوتبالیاش و مرام و معرفتش در ذهن مردم باقی خواهد ماند. برای این که یادش را گرامی بداریم، بد نیست فصلی از برنامه «شام ایرانی» را که در آن حضور داشت، در شبکه نمایش خانگی ببینیم تا به خاطر نمک ریختنهایش دوباره از ته دل بخندیم که خودش خندهرو بود و دوست داشت دیگران هم بخندند.
خاطرهانگیزترین قابهای زندگی آقای بخیه
یکی از ستارههای دوستداشتنی دنیای فوتبال و بعدش سینما و تلویزیون، 14 تیر 1356 به دنیا آمد و 19 ساله بود که ورودش به دنیای حرفهای مستطیل سبز را با تیم فجرشهید سپاسی شیراز جشن گرفت.
خیلی زود و در 21 سالگی به پرسپولیس پیوست و هشت سال در این تیم توپ زد. او همچنین سابقه بازی در استقلال به مدت یک فصل، شهرداری تبریز، سایپا، استقلالاهواز، شاهین بوشهر، استیلآذین و گسترش فولاد را هم دارد. اما انصاریان در کنار فوتبال، به بازیگری هم علاقهمند بود. او برای اولین بار در یکی از قسمتهای سریال خاطرهانگیز «زیر آسمان شهر» بازی کرد. بعد از آن و به خصوص از سال 85 به بعد، در بیش از 10 فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی بازی کرد .
در این بین، خاطرهگوییها و جملات شنیدنی و تاملبرانگیز او به خصوص در چند سال اخیر به دلیل حضور در برنامههای مهمانمحور و پربیننده تلویزیونی مثل خندوانه، دورهمی و … در یاد خیلیها حتی افرادی که آشنایی کمتری با فوتبال دارند، ماندگار شده است. چند وقتی بود که مدافع اسبق قرمزها، راوی قصههای شیرین فوتبال شده بود.
خاطراتش همیشه مشتری داشت و با آن لبخند دلنشین، همه را میخکوب خود میکرد. اما او حالا دیگر در بین ما نیست. در ادامه مروری داریم بر قابهای خاطرهانگیز فوتبالی و غیرفوتبالی او به همراه تعدادی از جملات ماندگار انصاریان.
بهترین و بدترین خاطره فوتبالی انصاریان
علی انصاریان دربیهای زیادی بازی کرده و تلخترین و شیرینترین خاطرات فوتبالیاش در همین بازیها رقم خورده است. بهترین خاطره او بازی فینال جامحذفی در برابر استقلال است .اما بدترین خاطره انصاریان از دربیها چیست؟ او بدون اینکه بعد از شنیدن این سوال مکث کند، جواب داد: «قطعا اولین دیداری که با پیراهن استقلال مقابل پرسپولیس انجام دادم، بدترین خاطرهام بود.»جالب است یک پرسپولیسی با تمام وجود برای استقلال بازی کرده است.
گل زنی به الیورکان و بهترین دروازهبان قرن آسیا
او که یکی از بهترین مدافعان ایران بود، سبک جدیدی از پنالتی زدن را هم به نام خودش ثبت کرد. پنالتیهایی با دورخیز زیاد و ضربات آرام برخلاف حرکت دروازهبان، مطمئن و دقیق. او این نوع پنالتی را به بهترین دروازهبان قرن آسیا و الیورکان افسانهای بایرنمونیخ در بازی دوستانه پرسپولیس و بایرن مونیخ زد.
بدون شک یکی از خاطرهانگیزترین گلهای انصاریان در بازیهای آسیایی به الهلال عربستان زده شد. جایی که الدعایه، دروازهبان نامدار عربستانی درون دروازه ایستاده بود و او باید یکی از حساسترین پنالتیهای عمرش را به ثمر میرساند. انصاریان با انگیزه بالا، توپ را بر خلاف جهت حرکت الدعایه وارد دروازه کرد اما داور دستور به تکرار ضربه پنالتی داد. او دوباره خودش پشت ضربه پنالتی قرار گرفت و باز هم در گشودن قفل دروازه الهلال موفق بود. ب
عد از بازی درباره استرسش در زمان زدن دومین ضربه پنالتی گفته بود که من چون با وضو بودم و دعای خیر مادرم پشت سرم بود، مطمئن بودم که بار دوم هم، توپم گل خواهد شد.
کاش قبل از مادرم بمیرم
علاقه و احترام گذاشتن او به مادرش، زبانزد خاص و عام بود. عکسهای زیادی از او و مادرش در فضایمجازی وجود دارد و او بارها و به بهانههای مختلف در جمعهای دوستانه، برنامههای تلویزیونی و … قربان صدقه مادرش رفته است. در یکی از گفتوگوهایش هم اشاره کرده بود تنها آرزویش این است که قبل از مادرش بمیرد. آرزوی تلخی که دیروز محقق شد و انصاریان از بین ما رفت.
بازیکنی با 80 بخیه!
علی انصاریان زمانی که در پرسپولیس بازی میکرد، بیش از 80 بخیه روی صورت، پا و دستش خورد. او یکی از اسطورههای تعصب در پرسپولیس بود. خودش در همین باره گفته بود: «من رکورددار بخیه در فوتبال ایران هستم و هیچ فردی به این رکورد من، نزدیک هم نخواهد شد.»
بازیگری، مجریگری و خوانندگی!
انصاریان بعد از خداحافظی با فوتبال ترجیح داد به طور کلی فوتبال را کنار بگذارد و شانس خود را در حوزه دیگری امتحان کند. او مدتی به عنوان کارشناس فوتبال در تلویزیون حاضر شد و سپس تصمیم گرفت با بازی در چند فیلم سینمایی خودش را در حوزه بازیگری و سینما معروف کند.
یکی از مهمترین آثار وی در حوزه سینما و تلویزیون را میتوان سریال کیمیا نامید. در این مجموعه علی انصاریان در یک نقش فرعی بازی کرد و بازی خوبی را هم از خود به نمایش گذاشت. او در زمان برگزاری جامجهانی 2018 به عنوان مجری در برنامه زابیوکا که از شبکه اینترنتی آیو اسپورت پخش شد، حضور پیدا کرد که مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و شوخیهای او در این برنامه تلویزیونی با مهمانهای برنامه بارها در شبکههای اجتماعی پربازدید شد.
انصاریان در سال ۱۳۹۰ تصمیم گرفت شانس خود را در موسیقی امتحان کند که به این ترتیب آهنگی به نام «شدید» را به بازار عرضه کرد که چندان موفق نبود.
ماندگارترین جملات انصاریان
او در گفتوگو با رسانهها، جملاتی را برزبان آورده که هیچ وقت از ذهن فوتبال دوستان پاک نخواهد شد، عبارتهایی که نشاندهنده علاقه او به فوتبال، تلاشش برای پیشرفت در زندگی، نگاه او به زندگی و … بوده است.
* ما خانواده ثروتمندی نبودیم. من در یک خانه 40 متری بزرگ شدم. من و برادرم با هم بلال میفروختیم، شانسی و آلاسکا میفروختیم تا بتوانیم در کنار پدرم پولی در بیاوریم.
* دوست دارم زمان مرگم را خودم تعیین کنم.
* یک شب با کاویانپور و علی کریمی 18 ساندویچ مک دونالد خوردیم!
* تنها ملاک من انسان بودن است. پول، ثروت، شهرت و … هیچکدام برایم اهمیتی ندارد.
* فضای مجازی را نمیتوان حریم شخصی دانست چون همه به آن دسترسی دارند!
* علی پروین بین دو نیمه برایمان قاطی کرد و نگذاشت حتی آب بخوریم. نیمه دوم بازی را بردیم. فردا روزنامهها نوشتند معجزه تاکتیکی علی پروین بین دو نیمه!
* تیم ملی برای من مثل سایهام بود. هر وقت به آن نزدیک شدم، از من دور شد!
* اگر کسی من یا فلان بازیگر یا ورزشکار را دوست ندارد، چه لزومی دارد که صفحه آنها را ببیند و فحش بنویسد؟
* از استقلالیها تشکر میکنم. یک سال برای آن ها بازی کردم در حالی که می دانستند پرسپولیسی هستم ولی حمایتم کردند.
* همیشه تلاش میکنم خودم باشم؛ چه موفق و چه ناموفق. همیشه تلاش کردهام برای علی انصاریان شناسنامه خوب و واقعی بسازم.
* فرق فوتبال و سینما میدانید چیست؟ در فوتبال اگر اشتباه کنید، راه برگشتی نیست ولی اگر در سینما اشتباه کنید، می توانید کات دهید.
* من هیچوقت فکر نمیکردم فوتبالیست شوم. کسی بودم که هر جمعه به ورزشگاه میرفتم تا بازی را ببینم. برایم رویایی بود که یک روز در همان زمین آزادی بازی کنم.
هواداری بدون نفرتپراکنی
«آیا ارزشش را دارد؟» این سوالی است که خیلی اوقات باید از خودمان بپرسیم. دقت کنید که از فعل گذشته استفاده نمیکنم. «آیا ارزشش را داشت؟» یعنی دیگر خیلی دیر شده. یعنی حالا دیگر نمیشود کاریش کرد و فقط باید حسرت خورد.
میخواهم درباره نسبت این سوال با فوتبال بنویسم و با هواداری فوتبال. فوتبال لذتبخش است.
ذاتا تماشایش هیجانی به آدم میدهد که درکمتر لحظات دیگری از زندگی میتوان تجربهاش کرد. هواداری فوتبال به همان اندازه زیباست و پر از شور و خوشی. اما همین شور و هیجان گاه چنان شدتی میگیرد که از مسیر درست خودش خارج میشود.
هواداری و تعصب خوب است به شرط این که به بیمنطقی و توهین به دیگران نرسد. ا
گر به این مرحله برسد ما چیزهایی را زیر پا گذاشتهایم که دیگر نفس لذت از فوتبال را زیر سوال میبرد.حالا که اینها را مینویسم یک فوتبالیست پرشور و باتعصب این کشور که در تیمهای بزرگ پایتخت بازی کرده از بین ما رفته است. علی انصاریان فوتبالیستی بود که سالها همراه ما در متن هواداری و هیجانمان حضور داشت.
با او شاد و غمگین شدیم. با او خندیدیم، با او که خنده هایش بوی ناب زندگی میداد. ما همراه او و ساقهای بلندش، واژه تعصب و عشق به فوتبال را زیستهایم.
بچه بامعرفت پایینشهر از جنس خودمان بود. خانوادهدوست و بیش از همیشه دوستدار مادرش. باید همانروزها که کری میخواندیم، همین روزها که کری میخوانیم و همه روزهایی که کری خواهیم خواند توی ذهنمان این سوال باشد که آیا ارزشش را دارد زیر سایه هوادار بودن دلی را بشکنیم و تخم کینهای بکاریم؟ آیا ارزشش را دارد رفتار و گفتار ما دل مادری را شکسته باشد؟
امروز که خاطرات آدمهای درگذشته و آن شور و هیجانها را مرور میکنیم، اگر دلی را شکسته باشیم و کسی را زیر فشار نفرتپراکنی خودمان از نظر روانی درگیر کرده باشیم، دیگر دیر است که به خودمان بیاییم.
همین امروز باید حواسمان باشد که هواداری اذیت کردن دیگری و خراشیدن روح و روان دیگری نیست. باید حواسمان باشد گذاشتن هر کامنت توهینآمیز یا کری که آغشته به توهین باشد، میتواند بعدها بسیار پشیمانمان کند. هواداری فوتبال باید چشیدن طعم ناب لذت فوتبال و شور دلپذیر همراهش باشد که اگر غیر از این باشد آن فوتبال هم دیگر ذرهای ارزشش را ندارد.
در هفتمین روز درگذشت میناوند، انصاریان هم پرکشید
انصاریان که همزمان با زندهیاد مهرداد میناوند به بیماری کووید-۱۹ مبتلا شده بود، پس از مبارزه سخت با این ویروس نتوانست مقاومت خود را ادامه دهد و متاسفانه روز چهارشنبه دار فانی را وداع گفت.
این درحالی است که در روزهای گذشته وضعیت جسمانی انصاریان به شکلی امیدوارکننده تغییر کرده بود و حتی علی پروین اسطوره فوتبال ایران گفتوگوی کوتاه تلفنی با او داشت اما متاسفانه در ساعات آخر روز دوشنبه شرایطش به شکلی شد که تیم پزشکی وی را به خواب مصنوعی برد.
در همین حین اخبار ضدو نقیض از بیمارستان فرهیختگان مخابره میشد که نگرانیهای فوتبالدوستان را بهدنبال داشت تا حدی که مهدی ترابی، افشین پیروانی و… یا انتشار چند استوری از مردم خواستند تا برای انصاریان دعا کنند.
دکتر هاشمیان پزشک معالج او که خبر بیهوشی مصنوعی علی انصاریان را اعلام کرده بود، در یک لایو اینستاگرامی با لحنی ناامیدانه درباره وضعیت او صحبت کرد و داماد خانواده انصاریان هم به همین شکل پاسخ پیگیری خبرنگاران را داد تا اینکه این اتفاق تلخ به وقوع پیوست. علی انصاریان درحالی درگذشت که فضای جامعه فوتبال تحتتاثیر مرگ نابهنگام مهرداد میناوند بر اثر کرونا قرار داشت و حالا یک پیشکسوت دیگر هم از جمع ستارگان فوتبال ایران جدا شد.
علی انصاریان ۴۳ ساله سابقه ۷ فصل بازی برای پرسپولیس و یک سال حضور در استقلال را دارد. او همچنین 6 بازی ملی انجام داد و کفشهایش را در شاهینبوشهر آویخت. او سابقه گلزنی به بایرنمونیخ و دروازهبان اسطورهای این تیم اولیور کان با پیراهن پرسپولیس را داشت. انصاریان پس از پایان دوره بازی، یک قطعه موسیقی منتشر و در حدود ۲۰ فیلم سینمایی و سریال نیز بازی کرد و تواناییاش در این عرصه را نیز به نمایش گذاشت.
حکایت غریبی است که انصاریان درست در روزهایی که سینمای ایران جشنواره فجر را با فیلمی که او در آن حضور داشت افتتاح کرد، پیشکسوت فوتبال ایران اختتامیه داستان زندگیاش در این دنیای فانی، رقم خورد. انصاریان با خاطره آن خندهها و شوخیهایش همیشه در ذهن ما زنده خواهد بود. هنرمندی که در فوتبال به بازیهای غیرتمندانهاش شهره بود.
خاطره زخمهایی که برداشت و به آنها افتخار میکرد، را هیچگاه از یاد نمیبریم. میگفتند سخت و خشن بازی میکند و خودش میگفت که فوتبال بچه بازی نیست و باید جنگجو باشی.
او جنگجو بود و همیشه امید داشت اما گاهی سرنوشت هیچ توجهی به امید، معجزه، انتظار و جنگیدن و کلماتی شبیه به این ندارد و تصمیمش را گرفته و ما هم چارهای بجز نظاره کردن نداریم. سکانس پایانی زندگی پر پیچو خم انصاریان مرگ تلخی بود و تحمل این تلخی با مرور خاطرات شیرینش تلختر هم میشود؛ بدرود پسر دوست داشتنی…
منبع: خراسان