به گزارش وقت صبح ، ماجرا از آنجا شروع شد که کاربری به نام امیر عکسی نوستالژیک از یک خانه قدیمی منتشر کرد و نوشت:
جاسمین در همان ابتدا نوشت:
از خونه های قدیمی،چیدمان قدیمی و نوستالژیک ،و کلا هر چیزی که مربوط به قدیم باشه بدم میاد : )) انگار خاک مرده پاشیدن همه جاش،هیچ چیزی زنده نیست. برعکس اون حرفی ک میگن پر از صفا و صمیمیته! نه. نیست. دل مرده است.
مونازک هم نوشت:
خونواده فقیری که هروز پنجاه تا مهمون میاد خونش و هرشب خیاری تو اتاق تنگ میخوابن
هانیه گفت:
حاضرم بمیرم ولی هیچ وقت تو یه همچین خونه ای زندگی نکنم
سپیده از تجربه دردناکش گفت:
فرو رفتن فرش تو قوزک پا به خاطر سفتی فرش و نبودن پتو زیر اون پشتی
جاسوییچی عصبی شد:
اینکه چرا انقد همه جا شلوغ و گل گلیه عصبیم میکنه واقعا
رامان هم نوشت:
من قبل اینکه بخوام وایبی بگیرم بدلیل گرمای اونجا ازش خارج میشم
میلاد:
من نمیدونم چرا یاد فیلم عنکبوت مقدس افتادم
علیرام:
کولر نداره. گرمه
صادق هدایت نشده:
بوی تریاک
ماریو:
دمی گوجه با ماست و نداری
آرالیا:
وای دلگیری
نرگس:
سوسک بالدار
دکتر لکتر:
فقر و بدیختی
اکتریس:
دقیقا فقر و بدبختی و دعوای خانوادگی
بابونه:
بو آبگوشت میده
مونانا:
بکوبم از نو بسازمش