به گزارش وقت صبح ، در واقع خانواده ام به رفتارهای دوران نوجوانی ام ایرادی نمی گرفتند و من با هرکدام از دوستانم که ارتباط داشتم، بیرون می رفتم.
تا این که تحصیلاتم در مقطع دبیرستان به پایان رسید و با راهنمایی مادرم که دختر باید هنری داشته باشد به کلاس های ترمه دوزی رفتم.
آن جا با «وحیده» که مربی ترمه دوزی بود آشنا شدم و ارتباط صمیمانه ای بین ما شکل گرفت .
خلاصه این دیدارهای پنهانی حدود ۲ هفته ادامه یافت و در این مدت من و اسماعیل چندین بار با هم بیرون رفتیم تا با اخلاق و رفتار یکدیگر بیشتر آشنا شویم.
ارتباط های دردسرساز دوران مجردی
مادرم نیز نظر خاصی نداشت و معتقد بود که باید شوهر آینده ام را خودم انتخاب کنم.
بعد از این ارتباط های تلفنی و دیدارهای خیابانی، اسماعیل تاکید کرد که چون خانواده اش تعصب خاصی به نوع پوشش دارند من باید «چادر» بپوشم!
بالاخره خانواده اسماعیل به خواستگاری ام آمدند ولی من در همان جلسه خواستگاری به او گفتم من با هیچ کس تاکنون ارتباط نداشته ام.
دیگر حتی نمی توانستم با برادرم شوخی یا روبوسی کنم چرا که «اسماعیل» ناراحت می شد و تا مدت ها با من قهر می کرد.
سخت گیری های غیرتی نما
وقتی ماجرا را برای مادرم بازگو کردم او با نصیحت مادرانه گفت: همه مردها غیرتی هستند، آرام آرام باید اعتماد همسرت را جلب کنی.
حالا او دوربین مخفی در خانه نصب می کرد و گوشی تلفن مرا نیز با خودش می برد و مدام آن را بررسی می کرد تا با کسی ارتباط نداشته باشم.
در این مدت نزد مشاور هم رفتیم و او گفت در طول ۱۱ سال زندگی مشترک هیچ گاه رفتار ناشایستی از من ندیده است .
باز پاسخ می داد که همسرم زنی زرنگ است و طوری ارتباط هایش را پنهان می کند که من نتوانم این ماجرا را آشکار کنم.
اکنون نیز ۱۱ سال است که به سختی مجازات می شوم و هیچ چاره ای ندارم.
منبع: 55 آنلاین
