در درون این قصه اما روند اضمحلال تدریجی یك انسان شكل میگیرد و جهان فیلم در خدمت این تحول و تغییر است. مردی به نام «روشن» (رضا عطاران)، كه سیاهی و تباهی بر زندگی او سایه افكنده، امیدوار است كه همه چیز بالاخره درست میشود؛ او كه به تازگی از همسرش (سارا بهرامی)، جدا شده و شرایط نگهداری از دختر كوچكش را هم ندارد، میخواهد كه اوضاع را بهتر كند اما ارادهای برای تغییر و رسیدن به این هدف در او نیست.
روشن؛ نگاهی به عوارض انتخابهای اشتباه
حجازی به سیاق نگاه و تجربههای پیشین و شاید حتی دقیقتر از چند فیلم اخیرش (زندگی مشترك آقای محمودی و بانو، زندگی خصوصی آقا و خانم میم و اتاق تاریك) به روابط انسانی و عوارض انتخابهای اشتباه، نگاهی عمیقتر دارد.
تضاد درونی و مفهوم مستتر در فیلم از نام آن نیز پیداست، روشن نام همان مرد سیاهبختی است كه از دریچه قابی كه با انگشتانش میسازد به زندگی و رویدادهای روزمرهاش مثل یك فیلم سینمایی نگاه میكند و برای فرار از سرخوردگیها و بداقبالیهایش دست به دامان رؤیاپردازی میشود.
محوریت فراز و فرودها با كاراكتر اصلی
در این فیلم، محوریت فراز و فرودها با كاراكتر اصلی است. كسی كه نمیخواهد بپذیرد باتلاقی كه در آن قرار دارد رفتهرفته در حال بلعیدن اوست، برای همین شاید قصه وجهی سوررئال از شخصیتی را به تصویر میكشد كه زندگی روزمره و مشقتهای پیشرویش را از دریچه یك قاب خیالی درك میكند، برای او، بدبختی، وضعیت بدتری است كه هنوز به آن نرسیده، اما واقعیت این است كه تلاش این مرد برای حفظ شرایط موجود و برگرداندن همسر و فرزندش، بسیار دورتر از توان فعلی اوست.
ظاهر آرام و رفتار منفعلانه شخصیت اصلی آنجا برای مخاطب جذابتر میشود كه برای متمركزبودن و آرامماندن از قرارگرفتن در هر موقعیت چالشزایی دوری میجوید، اما در درون دچار تلاطمهای روحی بسیار است، به طوری كه حتی با صدای چكچك شیر آب و قطراتی كه فرو میافتند نیز به هم میریزد.
پناهبردن به جهان دلخواه ذهنی
وسواس ذهنی روشن برای امیدوارماندن و بهتركردن اوضاع و پناهبردن به جهان دلخواه ذهنیاش، ناكامیهای روزافزونی در پی دارد كه سبب میشود رفتهرفته پردههای دروغین پیشرویش فرو افتاده و او را به سمت تصمیم نهایی سوق دهند.
تیپهای متعارف و شناختهشده
فیلم در شكلدهی و تكامل شیمی بازیگرانش موفق است و به نظر میرسد مثلث رضا عطاران، سیامك انصاری و سارا بهرامی با وجود یادآوری پیشفرضهای ذهنی مخاطب از تیپهای متعارف و شناختهشده قبلی این سه نفر، گردش درستی دارد. اینكه بازیگری حرفهای همچون رضا عطاران را كه اغلب در نقشهای لوده و طناز در ذهن داریم، فراموش كنیم و حالا بتوانیم سرگشتگی و تباهی تدریجی او را در نقش روشن لمس كنیم، مؤید همین نكته است.
پدر نصفهونیمه
حتی بازیگر خردسال فیلم (سرگل لواسانی) هم ضمن شیرینی كودكانهای كه در لحنش دارد، نقش خود را در نمایش كمبودهای روشن به عنوان یك پدر نصفهونیمه، خوب بازی میكند و نشان میدهد كه جای خالی چنین پدری با نقش كمرمقی كه او هماكنون در زندگیاش دارد پر نمیشود، چراكه تلخی جاری در این رابطه كمفایده حتی بر این دخترك نیز آشكار است.
رخدادهای ویرانگر شخصیت اصلی
از آنجا كه درام فیلم در لایههای زیرین و عمیقتری شكل میگیرد و مخاطب رفتهرفته با رخدادهای ویرانگر شخصیت اصلی مواجه میشود، شاید ریتم فیلم گاهی كند به نظر برسد، اما به واقع شاید تأكید بر كشدارشدن برخی نماها مثل شبنشینی رفقا با مصرف مواد مخدر یا نماهای داخل دستشویی و حمام، كه ممكن است حتی آزاردهنده و كلیشهای به نظر برسند، پیشدرآمدی باشد تا تحول شخصیت اصلی و رسیدن به انتخاب پایانی او را ملموستر كند.
بزرگترین نقطه قوت فیلم به لحاظ تكنیكی فیلمبرداری و قاببندیهای بینقص مرتضی نجفی است، كه به ویژه در نماهای بسته از زاویه تازهای به جهان شخصیتها نزدیك میشود.
«روشن» فیلمی «فستفودی» نیست، تأثیر آنی و لحظهای ندارد، باید در ذهن و روح مخاطب رسوب كند تا تأثیر خودش را بگذارد. در این میان شاید بسیاری از مخاطبان باشند كه با جهان فیلم ارتباط برقرار نكنند و به انتخاب نهایی شخصیت اصلی خرده بگیرند، اما اگر در زندگی با این جنس از آدمها روبهرو شده و عمیقتر تَرَكهای روحشان را درك كنیم، باورمان میشود چرا خامی كه پخته شده را از سوختن گریزی نیست!
منبع: شرق