اخبار برخط
اخبار برخط

دی ماه ناتمام

در دادگاه انقلاب به ریاست شیخ صادق خلخالی ربیعی در دفاع از خود شاه را مقصر تمام آنچه رفته بود دانست و گفت «امریکایی ها شاه را مثل موش آب کشیده از کشور بیرون انداختند».
عکس لو رفته این دو دختر در واگن مترو آقایان مثل بمب ترکید+ تصویر

وقت صبح| احسان اقبال سعید، دکتری مسائل ایران؛ چهار روز مانده به اتمام سورت سرمای دیماه سالروز خروج آخرین پادشاه ایران از کشور است. رفتنی که امید بازآمدن در چشمان ابری محمدرضا پهلوی را حجاری همیشگی بر سنگ نوشته های خاطرات این سرزمین دیرسال نمود.

شاید تصاویر چشم های اشکبار پهلوی دوم در فرودگاه مهرآباد آشناترین به چشم زادگان و بالیدگان سال های اخیر وآن سال ها باشد. به بهانه ی آن روزها و به بهای بذل زمان و توجهی می توان چند یادآوری باریک تر از مو از آن روزهای انتهایی اولین ماه زمستان در سال 1357 خورشیدی داشت.

سالی که تا همین چندی قبلترش نه خورشیدی که شاهنشاهی نام گرفته بود و باز به تعجیل برای صیانت از تاج شد 1357. باری تغییر به هنگام شکستن تقارها کم به روزگار این ملک کهنسال بر دیده مردمان نگذشته است.

1-رفتن عادتش بود:

شخصیت بالیده در حرمسرا و میان پدری قلدر اما نه قلندر و پناه به دامن مادری برای در امن وامان ماندن از پهلوی دوم شخصیتی گریزپا و چمدان به دست ساخته بود.

تا پیش از دیماه سال 1357 نیز سه بار دیگر چمدان سفر و خروج از ایران را بسته بود. او می خواست پادشاه روز بزم و رژه باشد نه روزهای رزم ونبردهای هول. اول بار در مواجهه با احمدقوام السلطنه نخست وزیر اشرافی و بازمانده ی کهن سیاسان ایرانی بالیده عصر مشروطه در سال 1325 قصد ترک کشور به سر شاه جوان زده بود.

او که خودرا هماورد قوام نمی دید و می پنداشت چون طفلی بی پناه پدر که کوپال و مختار(صدر مهییب پلیس سیاسی پهلوی اول و نوازنده ی چیره دست ویولون) را در آستین داشت در چنگال شمشیر پولادین روزهای رزم(عنوانی که شهید مدرس برای احمد قوام به کار می برد) گرفتار آمده است.

شهریار جوان می پنداشت قوام در تبانی با سرخ های شمالی قصد اعلان پایان سلطنت و آغاز جمهوری به ریاست جمهوری خودش را دارد.

از هراس قتل خودش توسط روسها چمدان ها را بسته و قصد خروج از کشور را داشت که با میانداری خواهر توامانش اشرف و برادر جسورش علیرضا توانستند به ظرائف و حیلی قوام السلطنه را از دور خارج کنند. در آن قضایا هم علیرضا و اشرف توانستند شاه را از خروج از کشور منصرف کنند و به او اطمینان دهند که سریر و سربندش را صیانت خواهند کرد.

دوم در جریان جنبش ملی شدن صنعت نفت چون قافیه به تنگ آمد و نخست وزیر اشرف و ملکه ی مادر را از کشور اخراج کرد شاه باز رنگ و قافیه باخته عزم خروج از کشور به همراه ملکه ثریا را کرد. اصرارهای مکررش به سفیر بریتانیا برای خروج از کشور در اوراق مخابره ای سفارت بریتانیا در تهران مکتوب و مشهود است.

نهایتا چمدان بسته به همراه ملکه ثریا در 9 اسفند سال 1331 عزم خروج از کشور به وسیله رادیو قرائت می شود. که این بار با میانداری دسته هایی از “قمه پرشالداران” و هراسندگان از ایران کمونیست زده ی پسا شاه، باز پای پلکان هواپیما بازگشت.

لیک در جریان کودتای 28 مردادماه سال 1332 امضای فرمان نخست وزیری زاهدی و عزل مصدق را منوط به خروجش از کشورنمود. و فرمان را دقیقا پای هواپیمای کوچک سسنای دوموتوره اش در رامسر توشیح نمود.

هنوز غبارهای 25 مرداد و کودتای ناکام فروننشسته بود که شاه با خلبانی سرهنگ خاتم که بعدها برای این خدمتش ازدواج با فاطمه پهلوی خواهر ناتنی شاه از ملکه عصمت را صله ستانده بود بغداد را رد کرده در مسیر رم بود. و تا تلگراف زاهدی مبنی بر امن وامان شدن پاتخت دارالخلافه به هتل اکسلسیور رم نرسید هرگز چمدان ها را برای بازگشت نبست.

در مدت اقامت رم هم از مهمانداری سخاوتمندانه ی مراد اریه سرمایه سالار کلیمی ایرانی بهره مند شد که البته در 25 سال بعد سلطنتش به تمامی جبران مافات نمود. همان ایام دکتر حسین فاطمی وزیر خارجه وقت به سفیر ایران دستور داده بود هیچگونه ارتباطی با این فراری برقرار نکند.

در جریان نهضت اسلامی در سال 1342 باز در مقابل تظاهرات مردمی شاه رنگ و قافیه باخته عزم چمدان و فرنگ می کند. اسدالله علم و منوچهر اقبال یاران خطر و حذرش به میان آمده دلگرمی می دهند که تنها کاری که اعلی حضرت انجام بدهند ماندن در کاخ و سپردن سرکوب متجاسیرین به جان نثاران باشد.

اسدالله علم شخصا از محل نخست وزیری عملیات سرکوب را در خرداد سال 1342 راهبری می کند و این گونه تخت طاووس به خرج دیگران و سان پیروزی دیدن شاه خاتمه می یابد.

انگار عادت چیدن ثمر جهد دیگران به عادتی دیرین برای شاه تبدیل شده بود. باز انگار در دیماه سال 1357 هم گمان می کرد باز کسانی چون مرداد داغ و بی آزرم کودتایی خواهند کرد و یا مردمانی را چون خرداد سخت آزمون سال 1342 به گلوله خواهند بست و او باز خواهد گشت لیک انگار این بار رفتن را سر بازآمدنی نبود.

2-ژست شاه مشروطه:

آفتاب صلاه ظهر در تهران دیماه سال پنجاه و شش به دیوار نتابیده بود که خبرنگاران منتظر پوشش خبر شاه در فرودگاه آریامهر آن روز و مهرآباد امروز انتظار می کشیدند و شاه علت تاخیر در خروجش را انتظار برای شنیدن رای اعتماد مجلس به نخست وزیری شاپور بختیار اعلان می کند تا از نظر موافق مجلس، طبق قانون اساسی مشروطه مطمئن شود.

انگار از یاد برده بود در 25 سال اخیر و آخر سلطنتش هیچ وقع و اعتنایی برای روح مشروطیت و جسم پارلمان در ایران باقی نگذاشته بود. ومجلسیان تنها به مطیع امر همایونی مبدل گشته بودند و نخست وزیر مبسوط الید مشروطه تنها چون منوچهر اقبال و اسدالله علم و امیر عباس هویدای بداقبال تنها نوکر اعلی حضرت بودند و می نمودند.

سوگ آور آنکه خود این جنابان هم مفتخر به عنوان نوکری و چاکری اعلی حضرت بودند. وقتی نهال مشروطه که حاصل آرزو و جانبازی آحاد مختلف نفوس ملت ایران بود چنین و چنان لگد مال شد که پهلوی پدر مجلس را طویله خواند و پسر بر علیه نخست وزیر قانونی دست به کودتا زد دیگر قانونی و جانی از مشروطه ایرانی برجا نمانده بود.

شاه می خواست باز در میانه بلند شدن طنین اعتراض در جلد پادشاه مصلوب الاختیار مشروطه فروبرود و ردای بی گناهان را برتن کرده گناه را با دستگیری هویدا و نصیری رفع و رجوع کند. لیک ازآن نهال به طوفان نشسته ی 1285 هیچ برجای نمانده بود تا بتواند ردای ژنده ی خویش را بر آن بیاویزد.

3-یاران،عیاران،بادسنج ها:

در آخرین تصاویر به جا مانده از خروج شاه یک نظامی بر پاهای شاه افتاده و اشک می ریزد.ارتشبد ربیعی صاحب آن تصویر است. کسی که به روایت شاه درکتاب پاسخ به تاریخ از اعلیحضرت می خواهد نرود و تنها دو ساعت به او مهلت دهد تا تمام شورشین را سرکوب و منکوب کند.

ارتشبد ربیعی پس از خروج شاه در تلاش تمام بود تا به انحا مختلف با انقلابیون رابطه برقرار کند و ریاستش بر نیروی هوایی انقلاب را تضمین کند! ربیعی در فاصله 22 بهمن تا دستگیری اش مدام با واسطه برای مهندس بازرگان نخست وزیر دولت موقت پیغام و گلایه می فرستاد که چرا حکم تمدید ریاستش زودتر صادر نمی شود.

در دادگاه انقلاب به ریاست شیخ صادق خلخالی ربیعی در دفاع از خود شاه را مقصر تمام آنچه رفته بود دانست و گفت «امریکایی ها شاه را مثل موش آب کشیده از کشور بیرون انداختند».

خلبان پرواز آخر شاه کاپیتان اکبر معزی سال ها قبل از آن تاریخ دل به گروه چریکی بدنام سال های بعد سپرده بود و در خاطراتش روایت می کرد که از اطوار و رفتار خاندان سلطنتی دچار اشمئزاز و رویگردانی شدید بوده و به کمال میل پرواز آخر را برای خروج این جماعت انجام داده است.

اکبر معزی همان است که در سال 1360 هدایت پرواز گریز ابوالحسن بنی صدر و مسعود رجوی(سرکرده سازمان مجاهدین(منافقین) خلق) را بر عهده داشت.

سر آخر این که شاپور بختیار با سابقه حضور در جبهه ملی پنداشت می تواند با پذیرش نخست وزیری بزرگترین قمار سیاسی اش را رقم بزند. داریوش فروهر روایت می کند در جلسه جبهه ملی به بختیار برای تمایلش به قبول نخست وزیری اعتراض شده است و او پاسخ داده که پیرسال است واین آخرین قمار سیاسی اش! و احتمالا می خواست به هر لطایف الحیل از این آخرین بخت آزمایی پیروز بیرون بیاید و شد مصدق “هر کس که ننشیند به جای خویشتن/افتد وبیند سزای خویشتن.

نویسنده:

این خبر را به اشتراک بگذارید.
این خبر را به اشتراک بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

05_24_2025_x-design
شرایط فروش وانت پراید از دوشنبه آغاز می‌شود [خرداد ۱۴۰۴]
apple-better-off-taking-25-tariff-hit-than-move-iphone-production-to-us-1
مینگ-چی کو: برای اپل پذیرش تعرفه ۲۵ درصدی بهتر از انتقال خط تولید آیفون به آمریکا است
188939-151377
فال ابجد امروز شنبه 3 خرداد 1404
292936
گزارش خواندنی و عکس‌های دیدنی از گمرک خرمشهر ۵۰ سال پیش!
292437
فردین برای غزال چقدر به مسعود کیمیایی تخفیف داد؟
d981d8a7d984d8b1d988d8b2d8a7d986d987-10
فال روزانه امروز - شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴
d981d8a7d984d8add8a7d981d8b8-8
فال حافظ امروز - شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۴
b8237c016a8e4ddeb64d6ca6a3142308-img_8928-1
شرایط پیش فروش ام وی ام اعلام شد [خرداد ۱۴۰۴]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *