وقت صبح – سيد شهاب الدين شكيبا، نویسنده در صفحه شخصی خود روایتی جالب از کتابی که قرار بوده بنویسد و با وحید مرادی مصاحبه کند، بیان کرده است که می خوانید:
اوایل سال ۹۶ بود که به فکر چاپ کتابی افتادم ، موضوعش برای خودم جذاب بود و با ذوق برای دوستانم که تعریف میکردم ، همه تشویقم میکردند.
موضوع کتاب خالکوبی بود، اما نه از این خالکوبیهایی که الان مُد شده و به تتو معروف هستند.
خالکوبی به معنای واقعی ، به قول دوستان : [ خالِ زندان كوب ]. در آن دوران از شوق این کتاب یک سِتِ حرفهای تجهیزات عکاسی خریدم و کلاس عکاسی رو شروع کردم.
تقريبأ تمام فصلهای کتاب رو در ذهنم دستهبندی کرده بودم . قرار بود کتابی مصور باشد، با مقدمهای از تاریخچهی خالکوبی ، روشها ، تصاویر و گفتگو
با سازمان زندانها ، گرمخانههای تهران و تعدادی نهاد دیگر هماهنگیهایم را انجام دادم.
برای گفتگو با هر کسی صحبت کردم، به ۳ اسم رسیدیم. امین آقا فرزانه ، وحید مرادی و هانی کرده.
بخوانید: وقت صبح در گفتگو با یک تتو آرتیست؛ درآمد تا 80 میلیون، دردسرهای کرونا
ماجرای مصاحبه با وحید مرادی
با کلی رایزنی برای اولین گفتگو دوستی با وحید مرادی هماهنگ کرد و موضوع کتاب رو به ایشون گفت ، ایشون هم پذیرفت و قرار شد هفتهی بعدش قراری بگذاریم و اولین گفتگو را انجام بدهیم.
هفتهی بعد خبری تمام رویایم را در مورد کتاب از بین برد و در همان لحظه شنیدن خبر به کل انگیزهام رو از دست دادم ، چند روزی افسرده بودم.
افسردگی نه بابت این که کتابم ناقص میشد.
از این باب که از تمام افرادی که از آنها به دنبال اسم برای گفتگوهای کتاب بودم ، نام وحید مرادی رو میبردند و چند دقیقهای از مرام و مسلک او با ذوق برایم تعریف میکردند.
*ناموس دوست بود و به نامحرم نگاه نمیکرد*
*حرامخوار نبود و هر پولی وارد زندگیاش نمیکرد*
همین دو خصلتاش کافی بود بعد از شنیدن خبر قتل و به قتل رسیدنش تمام انگیزهام برای چاپ کتاب از بین برود .


