به گزارش وقت صبح به نقل از خراسان، غیاب فرشید بخاطر مشغلههای کاری موجب شد تا رفته رفته برادرش جای او را بگیرد و نقش شوهر را برای همسرش ایفا کند.
در یک خانواده متوسط بزرگ شده و پس از دیپلم گرفتن به دلیل قبول نشدن در کنکور و چند سالی در پشت کنکور ماندن، سرانجام با فرشید که او نیز مانند خودم از جامعهای نه چندان مرفه بود.
برخلاف میل باطنیم به دلیل اصرارهای مکرر پدرم و مادرم مبنی بر همان طرز فکر همیشگی که دختر باید زود ازدواج کند.
وگرنه باید ترشیش را گرفت، ازدواج کرده و وارد دنیای ناخواستهای شدم که چندان میل وارد شدن به آن را نداشتم.
ازدواج ناخواسته
دیگر چارهای نبود، بنابراین پس از این ازدواج ناخواسته، پیوسته سعی کردم به اشکال مختلف از قبیل این که دارای همسر خوبی هستم.
تا اندازهای نیز با این درآمد بگیر و نگیر ساخت و ساز ساختمانیش یا به قول خودش بساز و بفروش، به دهانش میرسد.
به خودم دلگرمی داده و سعی میکردم مدار زندگیم را بر اساس امید به آینده به پیش ببرم.
فرشید پیوسته از این شهر به آن شهر در حال سفر بود ودر هرجایی که میتوانست زمین میخرید و با دیگر همکارانش شروع به ساختن آن میکرد.
برادر شوهرم در نبود همسرم به خانه آمده است.
اعتیاد همسر
من شاید از سختتر شدن شرایط زندگیم از نظر مادی اندکی در مضیقه قرار گرفته بودم .
ولی چندان از اعتیاد همسرم ناراحت نبودم زیرا میدانستم هر اندازه که او در افیون مصرف مواد مخدر فرو رود.
من خواهم توانست به آسانی و با فراغ بال بیشتری دلدادگیهای خود را با سهیل تقسیم کنم.
نقشه قتل برادر
سهیل در ابتدا این پیشنهاد من برایش غیر قابل هضم بود و به هیچ عنوان حاضر نبود که تن به کشتن برادرش بدهد اما امان از هوای نفس امارّه که او را نیز به زانو درآورد، تا جایی که من توانستم سرانجام با ترفندهای مختلف، او را به کشتن برادرش راضی کنم.
دستگیری
اکنون دیر زمانیست که هر دوی ما در پشت میلههای زندان روزگار تلخ و گناهآلود خود را سپری کرده است.
که چرا در نامنتهای هوسهای پی در پی، تمامی پلهای آینده را خراب و دیگران را نیز به اجبار با این گناه نابخشودنی به بازی گرفتیم.