شخصیتهای فیلم با فرازوفرودهایی كه در طول زیستشان از سر گذراندهاند به مرحلهای رسیدهاند كه در تقابل با رویدادهای تلخ و شیرین واكنش مطلوبی ارایه نمیدهند.
روزمرّگی و بیهودگی امری رایج شده و هنر كاراكترها محدود به گذران روزها و شبها و هیچانگاری آینده است.
كاراكترها با بلاهایی كه بر سرشان آمده به مرور یاد گرفتهاند برای زنده ماندن در چنین شرایط عجیب و غریبی نسبت به آنچه در اطرافشان اتفاق میافتد، بیتفاوت و رها باشند و به كیفیت لحظات و چگونه زیستن نیندیشند.
در اتمسفر «بیحسی موضعی» پیوند و رابطه بین آدمها بر اساس اصل بیحس بودن روح و روان و بیخیالی شكل گرفته و تامین سلسلهنیازهای انسان كه آبراهام مازلو به آن اشاره میكند با بحران جدی مواجه شده است. كرامت و كمالگرایی گم شده آدمهاست. در فیلمنامه بیحسی موضعی از شخصیتپردازی و گرهافكنی و گرهگشایی خبر چندانی نیست و فرم به شایستگی در خدمت محتوا قرار دارد.
كارگردان توانسته با بهرهگیری از سینمای اكسپریمنتال و خلاقانه همانند فیلمهای؛ كارگران مشغول كارند (مانی حقیقی) و دو فیلم اسب حیوان نجیبی است و بیخود و بیجهت (عبدالرضا كاهانی) از زاویهای كمتر دیده شده بخشی از واقعیات جامعه را نمایان كند و به آسیبها و معضلات آن بپردازد.
روایت فيلم بیحسی موضعی
فیلم روایتگر وضعیت زندگی چند مرد و زن جوان است و ماجرای آن از شب تا صبح رخ میدهد. جلال (حبیب رضایی) وانمود میكند از ازدواج خواهرش مریم (باران كوثری) با شاهرخ (پارسا پیروزفر) مكدر است. جلال شبانه خانه آبا و اجدادیش را ترك میكند تا به منزل دوستش بهمن (سهیل مستجابیان) برود.
جلال در مسیر با راننده تاكسی به نام ناصر (حسن معجونی) كه همانند خودش سرخوش و بیخیال است، آشنا میشود و با هم به نزد بهمن میروند. مریم به همراه شاهرخ به منزل بهمن میآیند كه حوادث و اتفاقاتی پدید میآید. حسین مهكام با دستمایه قرار دادن این داستان تكخطی و با نمادپردازی و زبان تصویر زیست آدمهایی را آشكار میكند كه سرنوشتشان فرسنگها دور از مرزهای جغرافیایی رقم میخورد. زندگی این آدمها پایستگی و آرامشی ندارد و با نوسانات قیمت دلار همه چیز به هم میریزد و باخت تیم فوتبال اروپایی مرگ عدهای را رقم میزند.
رادیو نماد رسانههای حكومتی مشغول پخش برنامههای بیمحتوا و بیخاصیت است و رویداها را آنگونه كه میخواهد تحلیل و تفسیر میكند. آدمها به شكلی پرورش یافتهاند كه به توصیهها و نصیحتهای نسل قدیم در رعایت ابتداییترین وظایف شهروندی بیتفاوتند.
واكنش این آدمها در برابر خبر ازدواج و مرگ یكسان و خالی از هیجان است و خونی در بدن ندارند كه هنگام بروز رویدادها و اتفاقات به غلیان درآید.
آدمها همانند ربات بیحس
آدمها همانند ربات بیحس و بیهیجان شدهاند و از ارزشهای انسانی به اندازه مهربانی به گربه اندوخته دارند. «بیحسی موضعی» به صورت گذرا و در قالب دیالوگهای طنزآمیز ریشه و عوامل رخوت و بیحس شدن آدمها را برمیشمارد؛ خشمهای فروخفته، موضعگیریهای سیاسی و سیاستزدگی، كاهش وجه جهانی، حوادث سال 88، دانشجویان ستارهدار، شنود تلفنی، سانسور و ممیزی، موسیقی زیرزمینی، سینمای بحرانزده، انزوای هنرمندان، نادیده انگاشتن حقوق زنان، فروپاشی خانواده، ناامیدی، تمایل به خودكشی، خیانت، شیوع موادمخدر و …
كارگردان با خلق موقعیتهای جذاب و بهرهگیری از بازیگران حرفهای با همذاتپنداری مخاطب را با خود همراه میكند و حالت بیحسی و رخوتی كه خواسته یا ناخواسته گریبان آدمها را گرفته به نمایش میگذارد.
فیلم بیحسی موضعی برای نخستین بار در جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش درآمد و اكنون از طریق آنلاین اكران شده است.
منبع: اعتماد/ محمد ایراندوست