به گزارش وقت صبح به نقل از خراسان، اینها بخشی از اعترافات زن ۴۵سالهای است که به همراه شوهر و ۳ فرزندش و در عملیات هماهنگ نیروهای کلانتری بانوان و پلیس آگاهی مشهد دستگیر شده است.
سرقت امتیاز است!
این زن جوان که سوابق کیفری جیب بری نیز دارد، پس از آن که به سوالات تخصصی افسر پرونده درباره سرقتهای «دو انگشتی» پاسخ داد، به تشریح سرگذشت خود پرداخت و گفت:
بسیاری از طایفه ما در کرج اقامت دارند و به صورت فامیلی هم ازدواج میکنیم.
ولی برای هیچ کدام از اعضای طایفه هنگام ازدواج دختران و پسران نه تنها سابقه کیفری طرف مقابل مهم نیست بلکه تجربه سرقت و سابقه کیفری یک امتیاز هم به شمار میرود.
«سهیلا» ادامه داد: من هم از این موضوع مستثنا نبودم و با یکی از بستگانم به نام «نعیم» ازدواج کردم. و از همان روزهای ابتدایی زندگی مشترک، جیب بری و کیف زنی در مراکز شلوغ و تجاری را در پیش گرفتیم.
وقتی دخترم به دنیا آمد و به سن نوجوانی رسید از او هم برای سهولت در سرقت استفاده میکردیم تا مال باختگان به ما مشکوک نشوند!
از سوی دیگر در شهر خودمان شناخته شده هستیم و به راحتی نمیتوانیم سرقت کنیم. به همین دلیل بیشتر افراد طایفه به شهرهایی میروند که مکانهای زیارتی یا گردشگری زیادی دارند.
چرا که اگر به اموال مسافران و گردشگران دستبرد بزنیم آنها به دلیل مدت کوتاه اقامت در آن شهر نمیتوانند پیگیر پرونده سرقت باشند. و بدین ترتیب ما هم بعد از انجام سرقتهای متعدد آن شهر را ترک میکنیم.
به همین دلیل مشهد از جمله شهرهایی است که در میان طایفه ما بیشتر از هر شهر دیگری مورد توجه است؛
چرا که در ایام تعطیلات، اعیاد یا روزهای خاص مذهبی که زائران و مسافران زیادی به مشهد میآیند، فرصت مناسبی برای ارتکاب جرم است؛
اگرچه از حدود ۲ ماه قبل چندین بار به صورت خانوادگی به مشهد آمده و بعد از سرقتهای متعدد به کرج رفته بودیم.
سفر به مشهد
اما باز هم تصمیم گرفتیم دوباره به مشهد بازگردیم. این بود که به همراه ۳ فرزند و شوهرم سوار خودروی تیبا شدیم و به طرف مشهد حرکت کردیم.
البته در مسیر به هر شهری که میرسیدیم چندین فقره جیب بری و کیف زنی انجام میدادیم و عجلهای برای رسیدن به مشهد نداشتیم.
البته سرقتها را در مراکز خرید و هنگام سوار شدن به اتوبوس انجام میدادیم.
به طور مثال وقتی زنان و دختران جوان در مراکز خرید قصد پوشیدن لباس (پرو) را داشتند کیف خود را در بیرون اتاق پرو رها میکردند.
یا این که با ترفند تعریف و تمجید از زیبایی لباس به آنها نزدیک میشدیم. و به همراه دختر ۲۰سالهام و در یک چشم برهم زدن گوشی تلفن یا دیگر اشیای گران قیمت درون کیف را به صورت دو انگشتی سرقت میکردیم.
در برخی از سرقتها نیز به داخل فروشگاههای مختلف و حتی عینک فروشیها میرفتیم. و من با تمجید از خوشگلی و زیبایی زنان و دختران، آنها را با گفت وگو سرگرم میکردم و دخترم نیز در همین مدت کیف یا جیب آنها را خالی میکرد.
سرقتهای متعدد
از سوی دیگر نیز دو کودک ۴ و ۷سالهام را نیز با خودمان همراه میکردیم تا کسی به ما مشکوک نشود. و این گونه بعد از انجام سرقتهای متعدد سوار خودرو تیبای شوهرم میشدیم و به مسافرخانه اجارهای بازمی گشتیم.
طلاهای سرقتی را نیز در شهر دیگری به فروش میرساندیم که پلیس نتواند به سرعت محل اقامت ما را ردیابی کند. اما این بار وقتی به مشهد آمدیم، هیچ گاه فکر نمیکردیم که زیر چتر اطلاعاتی پلیس مشهد هستیم؛
چرا که آنها به طور غافلگیرانه وارد مسافرخانه شخصی اجارهای شدند و همه خانوادهام را دستگیر کردند. حالا هم اگرچه باید مدتی را روانه زندان شویم اما نمیدانم بعد از آزادی از زندان چه خواهد شد…