الهام فخاری؛ عضو شورای شهر تهران در یادداشتی نوشت: این روزها از جاهای گوناگون و به گونههای روزافزون درباره رویدادها، روندها، کارها و آدمها میشنویم، میخوانیم و میبینیم.
ناگهان روزمره کسی، خبر داغ روز میشود. برخی خبرها و دادهها با اینکه نخست برای مردم نو و گیرا هستند ولی رفتهرفته از کانون توجه میافتند.
هنگامی که با رخداد ناگواری روبهرو میشویم، نخستین پرسشها درباره آگاهی یا ناآگاهی قربانیان، پیشبینیپذیری یا ناگهانیبودن رخدادهاست.
روزگاری این گویه بر سر زبان بود: «آگاهی حق مردم است» و بسیاری از کنشگران برای آگاهسازی در تلاش بودهاند. در ادبیات ایرانی هم آمده است «اقتضای جان چو ای دل آگهی است/ هرکه آگهتر بود جانش قوی است». مولوی جلالالدین بلخی هم در داستانها و آموزههای مثنوی به بایستگی خبر و آگاهی برای درمان و چارهجویی پرداخته است.
چهبسا تا کمی بیش از 10 سال گذشته هم هنوز کمآگاهی و آگاهی چالش کانونی در تعامل میان گروههای اجتماعی-اقتصادی گوناگون و رابطه میان دولت/حاکمیت و مردم به شمار میرفت، ولی در سالهای کنونی آیا هنوز هم مسئله ما آگاهی است؟
با این شمار روزافزون دانشآموختگان، آموزش رسمی و دانشگاهی آیا آگاهی به تنهایی سودمند و بسنده بوده است؟
آیا مسئله ناآگاهی همچنان پررنگ است
در جهانی که رسانهها از چاپی تا برخط، از بنگاهی تا شهروندی، دولتی یا شخصی، به همه چیز میپردازند و شما در یک آن میتوانید به تودهای بزرگ و پرشمار از دادهها در هر زمینهای دست پیدا کنید، آیا مسئله ناآگاهی همچنان پررنگ است یا باید از چالش فزونآگاهی و سرریز انبوهی از دادهها سخن گفت؟
چهبسا در روزگار کنونی ما فزونی دادهها و گوناگونی دادهپردازیها وضعیتی را پدید آورده است که هم کانونمندی (تمرکز) و دقت پردازشی ما را دچار کاستی میکند و هم از سوی دیگر آشفتگی و هم مقاومت و سرسختی در برابر دادهها پدید میآورد.
مهارتهای پالایش، سنجش و بهکارآوری
آنچه روزی بهمثابه حق همگانی پیگیری میشود، امروز در بسیاری از زمینهها در دسترس است ولی بسیاری از ما از مهارتهای پالایش، سنجش و بهکارآوری این توده پرشمار از خبر و دادهها بیبهره هستیم.
شاید بتوان کم و زیادی یا دسترسی و نابرخورداری از دادهها و خبر را با باران و بارش همانند کرد. اگر از مهارت، روش و ابزارهای بهرهبرداری از بارش باران و برف برخوردار نباشیم، باران نهتنها به ما کمکی نمیکند بلکه به آسیب و سیل توفنده و ویرانی میانجامد یا در کمزیانترین روی به هدر میرود.
ما برای زیستن و زندگی گروهی به دادهها و پردازش دادهها وابسته هستیم. آگاهی بر پایه پردازش دادههای درونی و بیرونی پدید میآید، ویرایش یا دگرگون میشود.
بهکارگیری تواناییها
آگاهی بنیان خودکارآمدپنداری، خودباوری و زمینهساز بهکارگیری تواناییهای ماست. آگاهی زیرساخت باورها، ارزشها، بازخورد (نگرش)ها و زمینهساز رفتارهایمان است.
امیدها و ناامیدیهایمان ریشه در آگاهی و شناخت ما دارند و هیجانها و دلبستگیهایمان با آگاهی، ارزیابی از برانگیزاننده درونی یا بیرونی و ماندگاری آگاهیهایمان در پیوند هستند.
بسیاری از چالشها و کژکاریهایمان هم برگرفته از سوگیری، وارونگی، بدفهمی و کارکردهای شناختی (توجه، تمرکز، دریابش، بهیادسپاری و برهانپردازی) نامتعادل پدید میآیند و پیچیدهتر میشوند.
مسئله ما ناآگاهی است یا دچار گرفتاریهای دیگری هستیم؟
اکنون در هنگامهای از دادهپردازی بیپایان و تودهای و با کارهای رسانهای گوناگون و سامانههای رنگارنگ و پرشمار برخط و شبکههای اجتماعی باز هم بپرسیم آیا مسئله ما ناآگاهی است یا دچار گرفتاریهای دیگری هستیم؟
فزونی دادهها و شبکههای دادهپردازی در کنار دستاوردهای ارزنده و سازنده ازجمله پیشبرد خواستههای مردم و بهبود کیفیت زندگی، میتوانند فرد یا جامعه ناآماده و دچار کاستی در مهارتهای شناختی را گرفتار آوارزدگی رسانهای، جریانهای سودار، آشفتگی شناختی، ناامیدی و فرسودگی، بازتجربه خطاهای شناختی و برداشت منفی از خود، زندگی و آینده کنند.
شاید در کنار بهرهبرداری از سامانههای دادهپردازی و پایداری برای نگهداشتن فضای باز دادهرسانی، بیش از همیشه نیازمند بهبود مهارتها، ساماندهی به معناپردازی بر پایه دادهها (دیتا/خبر) و بهکارآوری آگاهیهایمان هستیم.
چرا ما با وجود آگاهی از خطرها چنین رفتار میکنیم؟
همه میدانیم که دادههای هواشناسی، آلودگی هوا، فشردگی آمدوشد (ترافیک) و خیلی دادههای دیگر که برایمان پیشپاافتاده شدهاند، اگر به کار برده شوند باید ما را در برابر خطرهای پیشرو هوشیارتر و برای بهرهبرداری از فرصتها چابکتر کنند. چرا ما با وجود آگاهی از خطرها چنین رفتار میکنیم؟
در میان این همه دانش، آگاهی و دادهرسانی و پردازش ما از چه مهارتهایی از این بارش بیپایان بهرهبرداری میکنیم و چگونه تهدیدها را به فرصت دگرگون میکنیم و فرصتها را به کار میبریم؟
آیا میخواهیم برای آشفتگی، مقاومت و دفاعهای روانی و اجتماعی و تاریخیمان در برابر دانستن و بهکارآوردن آگاهی چارهاندیشی کنیم؟ اگر بخواهیم میتوانیم.
منبع: روزنامه شرق