به گزارش وقت صبح، او در اینباره نوشت: «نمیدانم چه اتفاقی افتاد، من سالیان سال به اسلام فکر نکرده بودم، پاپ از من سؤال پرسید و من دستپاچه شدم و چیزی درونم روشن شد چراکه درباره اسلام تحقیق و پژوهش میکردم، گمان میکنم من بدون اینکه بدانم مسلمان شدهبودم.»
کودکی در شرق
ایولینمورای در سال ۱۸۶۷ میلادی در ادینبرا پایتخت اسکاتلند در زمان ویکتوریا در خانوادهای سلطنتی به دنیا آمد. پدرش یک جهانگرد به نام «ارل دانمر هفتم» بود.
ارل خانوادهاش را هر زمستان به آفریقا میبرد و و دخترش ایولین، کودکی خود را در الجزایر و مصر سپری کرد. زبان عربی را آموخت و با کودکان بومی دوست شد، او به مسجد میرفت و تحت تعلیم معلمان مسلمان قرار گرفت.
ایولین که مثل پدرش به سفر کردن عادت کرده بود در قاهره با «جاندو بویز» که از خانواده ثروتمندی در شرق انگلیس بود آشنا شد. آنها در سال ۱۸۹۱ میلادی در کلیسایی در قاهره ازدواج و در محلهی باباللوق در قاهره زندگی مشترک خود را آغاز کردند.
بعد از یک ماه به سوفولک انگلستان مهاجرت کردند. ایولین بین سالهای ۱۸۹۳ تا ۱۹۰۰ صاحب سه فرزند شد.
با این حال زندگی اعیانی در منزل همسرش و آرامش خیلی زیاد آن منطقه، با روح ماجراجویانه و شورشی ایولین سازگار نبود. او عاشق سفر و غرق شدن در مناظر و آوازهای شرقی بود. او دوباره به شرق بازگشت اما بدون همسرش.
بذرهای اسلام
در سال ۱۹۱۲ ایولین نخستین کتاب خود تحت عنوان «گذرنده از صحرای لیبی» را منتشر کرد و در آن از تجربهی سفرهایش در شمال آفریقا و آب و هوای لیبی، چادر زدن در بیابان و زیست در مساجد نوشت و اینکه ارتباط او با دنیای شرق دلیل گرویدن او به اسلام بود.
بذرهای اسلام در کودکی در وجود او کاشته شد اما زمانی که پاپ از او درباره دین و مذهبش پرسید او بیتامل گفته بود مسلمان، انگار که همیشه بدون اینکه خود بداند مسلمان بودهاست.
او درباره لحظه دقیق مسلمان شدنش نوشت: «دقیقا نمیدانم حقیقت اسلام چه زمانی در وجود من منفجر شد. او در ادامه نوشت: گویی من همیشه مسلمان بودم.»
سفر مقدس
بعد از مسلمان شدن ایولین که در میان عربها به «لیدیزینب» معروف شده بود، رفتار خانوادهاش با او تغییر کرد، همسرش در سال ۱۹۲۲ از او جدا شد. لیدیزینب بعد از این جدایی بیشتر از قبل به سفر پرداخت.
بعد از فوت همسرش در سال ۱۹۲۹، وقتی ۶۵ساله بود به سفر حج رفت. او کتابی به نام «حج» نوشت و جزئیات آن سفر مقدس را روایت کرد.
«برای اینکه آهوان از مزارم عبور کنند.»
لیدیزینب پس از ادای فریضهی حج به کنیا رفت و داستان سفر خود به کنیا را نیز در کتابی به نام «کنیا سرزمین خیال» نوشت.
او در سال ۱۹۶۵ در ۹۵ سالگی از دنیا رفت و بنا به وصیتش در ارتفاعات ویستروس در اسکاتلند دفن شد.
او وصیت کرد در مراسم تدفینش سورهی نور را تلاوت کنند و روی قبرش آیاتی از سورهی نور را حکاکی کنند.
او گفته بود میخواهم از کنار قبرم و در ارتفاعات ویستروس، آهوان عبور کنند.
منبع: تابناک با تو