سریال دفتر یادداشت؛ پرستاره اما کم فروغ!
روزنامهی سازندگی نکاتی درباره سریال “دفتر یادداشت” نوشت «همهچیز برای هیچ» .
به گزارش وقت صبح، «دفتر یادداشت» سریالی که این روزها از شبکه خانگی درحال پخش است، میتوانست تبدیل به یکی از بهترین مجموعههای حال حاضر شود. با بازیگرانی که هر یک برای خود چهره سرشناسی در بازیگری هستند.
اما پس از سه تا چهار قسمت این مجموعه هم مانند بسیاری از سریالهای حال حاضر، تبدیل به اثری معمولی شد که مصداق کامل مثل آفتابه لگن هفت دست… است. پیش از پخش، پوستر این مجموعه و تیزرهایش تداعیکننده فیلم سینمایی «مالنا» بود و توجهات بسیاری را به خود جلب کرد.
بسیاری با دیدن این اقلام تبلیغاتی پیشبینی میکردند با همین گریم و شمایل تازه رضا عطاران با سریال متفاوت و با کیفیتی مواجه خواهیم شد که میتواند رخوت حاکم بر شبکه خانگی را از بین ببرد. چراکه تنها حضور دوباره عطاران جلو دوربین این سریال پس از ۱۰ سال میتوانست در شبکه نمایش خانگی نفس تازهای در تولیدات این شبکه بدمد.
اما رفتهرفته با پخش این مجموعه تمامی این تصورات کمرنگ و بر مخاطبان ناراضی آن افزوده شد. داستان این مجموعه درباره ایرج و حمید، رفقای قدیمی است که از دوران کودکی سرشان برای پیگیری پروندههای جنایی درد میکند و یکی از آنها کارگاهی زبردست بوده است.
پای آنها ناخواسته به پرونده قتلهای زنجیرهای باز میشود که مقتول خواهر ایرج است. در این بین ایرج به دلیل مشکل مغزی منحصر به فردش مرتباً همه چیز و همهکس را از خاطر میبرد.
داستان این سریال برگرفته از یک سریال آمریکایی است که در آن هم دو شخصیت مشنگ و کمعقل با چنین حادثهای در آپارتمانی که در آن زندگی میکنند، مواجه میشوند.
اما هیچ یک از آنها نه به فراموشی مبتلا شده و نه یکی از آنها سبکمغز و بیمصرف است. ایده اصلی این مجموعه از آنجا جذاب میشود که این دو کاراکتر کمعقل در مسیر کشف سرنخهای منجر به قتل به طور تصادفی موفق عمل میکنند و خب در همین حین شواهدی هم به آنها کمک میکنند تا بتوانند به سرنخ اصلی برسند.
همین ایده است که این مجموعه را تبدیل به اثری متفاوت و جذاب میکند که به خوبی میتوان با این ایده داستان دیدنی خلق کرد و از همین مشنگی و عقبماندگی شخصیتهایش بهترین بهره را در پیشبرد داستان برد.
اما نویسنده «دفتر یادداشت» از همان ابتدا مانع بزرگی بر سر راه خود ایجاد میکند که هم منطق روایی داستان را دچار مشکل میکند و هم راه را برای استفاده از ایدههای بهتر میبندد.
فراموشی شخصیت اصلی داستان که رضا عطاران بازی در نقش آن را بر عهده دارد، مانع از قابل باور بودن پیگیری پرونده قتل خواهرش توسط او میشود.
مخاطب از همان قسمت اول با این سوال بزرگ مواجه میشود که چنین کاراکتری که مدام چشمش به دنبال زنان و دختران است و عقل و هوش درست و حسابی ندارد، حافظهاش هم خوب کار نمیکند و مدام هم نزدیکان و دوستان خود را از خاطر میبرد، چطور میتواند یک پرونده قتل را به نتیجه برساند.
در نتیجه چنین تصوری است که نویسنده ناچار میشود به مرور این شخصیت را متحول کند و هوش و حواسش را به او برگرداند. همین نشان میدهد که ایده اولیه چندان به کار نویسنده نمیآید و تنها تمهیدی برای بامزگی و خنداندن مخاطب بوده است.
«دفتر یادداشت» با اینکه از بازیگران قدری مانند رضا عطاران، حسن معجونی، بیژن بنفشهخواه و … بهره میبرد اما از همان قسمت اول بیشترین تمرکز نویسنده بر ایجاد فضایی مفرح، خندهدار و کمیک با استفاده از شوخیهای جنسی و اروتیک بود.
قسمت اول داستان که به معرفی شخصیتهای گذشت و مخاطب فهمید که با یک ماجرای جنایی روبهرو است.
از قسمت دوم تنها شوخیها و شنا در استخر و توپبازی بود که توانست از تماشاگر خنده بگیرد اما داستان چندان جلو نمیرفت و از قسمت سه و چهار به بعد مخاطب با سریالی روبهرو شد که ایدههایش کمکم تکراری میشد و انگار نویسنده در چرخهای گیر افتاد که مدام در آن میچرخد بدون اینکه بتواند ایده تازهای در آن خلق کند.
این یک اصل واضح و مبرهن است هر سریالی که در قسمت اول و دوم خود بتواند به لحاظ رو کردن ایدههای تازه و جذاب خوب پیش برود، گرههای متعددی در قصه ایجاد کند و تماشاگر را مشتاق به پیگیری داستان وادار کند، سریال پرمایه با فیلمنامه قوی و با کیفیتی است.
در سریالسازی ایجاد گره و ایدههای تازه، حرف اول را میزند و تنها با ایجاد موقعیتهای کمیک و خندهدار نمیتوان یک سریال ۲۰ قسمتی را پیش برد. مگر چند قسمت ۴۰ تا ۵۰ دقیقهای را میتوان با موقعیتهای کمیک و تا حدی اروتیک پیش برد و اصلاً کدام نویسندهای میتواند سه تا چهار موقعیت کمیک جذاب برای هر قسمت بنویسد؟
رضا عطاران که خود متخصص خلق چنین موقعیتهایی است، تکیهاش را بر کشش داستان، شخصیتپردازی و ایجاد گرههای تازه میگذاشت و گرهگشایی را چنان در طول داستانش بسط میداد که مخاطب نهتنها از پیگیری قصه خسته نمیشد بلکه هر قسمت اشتیاق تماشاگر را برای دنبال کردن قصه افزایش میداد.
آدمهای سریالهای عطاران را تیپهای مختلف تشکیل میدادند اما او آنها را چنان با جزئیات و ایدههای متفاوت و گیرا طراحی میکرد که تماشاگر هم با آنها همذاتپنداری میکرد و هم به خوبی آنها را میپذیرفت.
اما در «دفتر یادداشت» به سختی میتوان هر یک از کاراکترها را باور کرد. برخی این مجموعه را در دسته آثار فانتزی دستهبندی میکنند اما جز طراحی گریم برخی از کاراکترها مانند منیر و شراره یا نوشابه خوردن مادر نازنین نمیتوان هیچ شباهتی میان این اثر و سریالها یا فیلمهای فانتزی مشاهده کرد.
طراحی صحنه زیبا و پرطمطراق و پرهزینه فیلم به علاوه استفاده از لوکشینهای لوکس و چشمنواز هیچ قرابتی با ایجاد فضای فانتزی برای یک سریال ندارد.
در واقع انگار هریک از طراحان سریال ساز جداگانهای میزنند و مطابق سلیقه خود و نه در خدمت برای یک سریال طراحیهای خود را انجام دادهاند.
کیارش اسدیزاده که در سینما کارگردان موفقی نبوده و تعداد آثارش به تعداد انگشتان یک دست نمیرسد به مدد روابطی که در سینما برای خود دستوپا کرده، توانسته در شبکه خانگی تا به امروز سه سریال «کرگدن»، «هفت» و «دفتر یادداشت» را جلو دوربین ببرد.
سریالهایش هم همگی پربازیگر بودند و با هزینههای خوبی هم ساخته شدند اما او با وجود داشتن همه آن چیز که برای ساخت یک سریال قابل قبول کافی است، نتوانسته از موقعیتهایش به خوبی بهره ببرد در نتیجه سریالهایش همگی متوسط و ضعیف بودند.
«دفتر یادداشت» به خوبی نشان میدهد اگر همه امکانات هم برای یک کارگردان سریالساز پشت هم ردیف شود و بهترین بازیگر کمدی که در سینما رکوردشکنی میکند، در خدمت او باشد، اگر فیلمنامه پرمایه و با کیفیتی نداشته باشد و بر موقعیتهای جزیی کمدی تکیه داشته باشد، نتیجهاش چیزی جز هیچ نخواهد بود و این درست همان سرنوشتی است که «دفتر یادداشت» با همه بازیگران مهم و هزینه بالای تولیدش به آن دچار شده است.
منبع: روزنامه سازندگی