وقت صبح-اگرچه جولیا پاسترانا در نهایت عاشق شد و ازدواج کرد، او در زندگی خود بسیار تنها بود و زندگی کوتاه و تراژیکی داشت!
به گزارش گروه ترجمه وقت صبح، جولیا پاسترانا در سیرک به سرگرم کردن مردم می‌پرداخت و به عنوان «زن میمونی» شناخته می‌شود.
نسخه‌های متعددی از داستان زندگی او وجود دارد. بر طبق اطلاعات سیرکی که برای اولین بار جولیا را خریداری کرد، او در ماه اوت سال 1834 در مکزیک به دنیا آمد. طبق گزارشات، او متعلق به یک قبیله بومی به نام «ریشه کن‌ها» بود.
در اولین نمایش‌های جولیا ادعا می‌شد مردم این قبیله شبیه میمون‌ها هستند و در غار زندگی می‌کنند و پاسترنا از این قبیله فرار کرده است.
با این حال، داستان محتمل‌تری از پیشینه او وجود دارد. در این نسخه پاسترنا با بیماری هیپرتریکوزیس به دنیا آمد که صورت و بدن او را با موهای ضخیم پوشانده بود.
منتقدان تئاتر او را به عنوان موجودی باهوش با صدایی خوب که می‌توانست به سه زبان صحبت کند، توصیف کردند.
در همین حال، مدیر او، تئودور لنت، نیز تمام تلاش خود را برای جلب نظر عموم انجام داد و او را نیمه زن و نیمی حیوان نامید.
اعتقاد بر این است که پاسترانا هنگام سفر به آمریکا و اروپا عاشق لنت شد. آن‌ها در نهایت فرار کردند، اگرچه او همچنان به عنوان «زشت ترین زن جهان» در نمایش‌ها و سیرک‌ها فهالیت می‌کرد.
جولیا از راه رفتن در خیابان می‌ترسید، زیرا نگران بود کسی دیگر پولی برای دین او بر روی صحنه پرداخت نکند. پاسترانا همچنین دوستان بسیار کمی داشت.
تماشاگران ویکتوریایی که مشتاق سیرک و «نمایش‌های عجیب» بودند به نمایش‌های او هجوم آوردند، در حالی که دانشمندان نیز از وضعیت پاسترانا شگفت‌زده شده بودند.
اگرچه او با تئودور لنت ازدواج کرد اما این ازدواج از روی عشق نبود. لنت نگران بود که ممکن است رقیبی بتواند با یک قرار داد بهتر جولیا را بدزدد. بنابراین در اواخر دهه 1850 از او خواستگاری کرد تا سرمایه گذاری خود را تضمین کند.
پاسترانا پس از باردار شدن و در حین یک زایمان سخت از دنیا رفت. فرزند او و لنت که تنها یک روز عمر کرد نیز وضعیت ژینتیکی مادرش را به ارث بده بود.
لنت پس از مرگ جولیا زن دیگری به نام ماری بارتل که وضعیتی مشابه پاسترانا داشت را پیدا کرد و با او ازدواج کرد.
او نام ماری بارتل را به «زنورا پاسترانا» تغییر داد و بینندگان را با این ادعا که او خواهر کوچکتر جولیا است، فریب داد!
