این سریال‌ها بی‌مزه‌ترین سریال‌های تاریخ تلویزیون هستند!

طی دو سال اخیر فقط سه سریال کمدی توانسته‌اند رضایت حداکثری مخاطبان را به دست آورند و مابقی آثاری ضعیف و غیرقابل دفاع هستند.

این سریال‌ها بی‌مزه‌ترین سریال‌های تاریخ تلویزیون هستند!
کد خبر : ۱۴۲۱۹۴
لینک کوتاه کپی شد
0

به گزارش وقت صبح ، به نقل از هفت صبح، اینکه تلویزیون از پایتخت و لیسانسه‌ها به مواردی چون چشم‌بندی رسیده به خوبی بیانگر افت کیفی سریال‌های کمدی است.

این سریال که پخش آن به تازگی در باکس غیراصلی شبکه سه شروع شده، نشانه‌ای از یک کمدی متفاوت و همراهی‌برانگیز ندارد.

چشم‌بندی تنها سریال ناکام دو سال اخیر تلویزیون نیست. آن‌هایی که سال پیش و امسال روی آنتن رفتند برچسب شکست خورده بر خود دارند.

در این میان فصل سوم نون خ یک استثناست که نامش کنار آثار محبوبی مثل پایتخت و لیسانسه‌ها قرار می‌گیرد.

سری جدید این سریال در حال ساخت است و گفته می‌شود نوروز از شبکه یک پخش خواهد شد.

نمی‌دانیم شرایط کنونی جامعه روی سریال سعید آقاخانی تاثیر می‌گذارد یا خیر و اصلا مخاطب حوصله کمدی دارد یا عجالتا برای او در اولویت نیست….

بیشتر بخوانید:

عکس/ جای خالی الناز حبیبی در دودکش ۲

ادعای عجیب یکی از بازیگران سریال «خوشنام»

تصاویر/ تعجب مخاطبان از تغییر چهره جالب بازیگر نوجوان نوروز رنگی!

علاوه بر نون خ ۳ شبکه یک فصل دوم و سوم زیرخاکی را سال گذشته و امسال پخش کرد که مورد توجه قرار گرفتند.

به جز این چند مورد، تلاش‌های دیگر تلویزیون در کمدی‌سازی به بار ننشسته است.

داریم از زمانی حرف می‌زنیم که شرایط ساخت سریال کمدی فراهم بود و حالا وضعیت سخت‌تر از قبل شده. نسخه سیما برای حل این بحران چیست؟

این را هم بارها گفتیم که سریال‌های غیرکمدی تلویزیون نیز چنگی به دل نمی‌زنند و بدتر اینکه شبکه‌ها به اندازه کافی سریال جدید در اختیار ندارند و بارها مجبور به بازپخش آثار قدیمی شده‌اند.

دودکش ۲

دودکش ۲ بی‌مزه‌ترین سریال تاریخ تلویزیون است.

ماجرای فصل جدید دودکش از جایی شروع شد که فیروز مشتاق و خانواده‌اش برای کمک به سیل‌زدگان ترکمن به سفری می‌روند.

در میانه راه بهروز با دختری به نام گندم آشنا و عاشق او می‌شود. هومن برق‌نورد در سری اول دودکش با نقش فیروز مشتاق توانست توجهات را جلب کند.

شخصیت و نیز تکیه‌کلام‌هایش مورد توجه قرار گرفت و یکی از عوامل موفقیت سریال بود.

این شخصیت اما در سری جدید فاقد ویژگی تازه‌ای بود و همین پاشنه آشیل شد.

کما اینکه چنین ضعفی به شخصیت نصرت سوزنچیان (بهنام تشکر) و بهروز مشتاق (امیرحسین رستمی) لطمه وارد کرد.

الهام اخوان بازیگر جدید دودکش بود و سیما تیرانداز و نگار عابدی یک بار دیگر نقش‌های اصلی را برعهده داشتند.

دودکش ناموفق بود چون سازندگان سریال، موقع طراحی داستان و شخصیت‌ها به این مسئله توجه نکرده بودند که مخاطب از همین کاراکترهای آشنا، رفتار متفاوت می‌خواهد.

طبعا قمپز و آمپاس گفتن‌ها دیگر لطف قبل را ندارد. از آن سو تغییری که در شخصیت بهروز داده شد آنقدر اغراق شده بود که مخاطب نتوانست با او ارتباط بگیرد.

در کنار این‌ها خط داستانی فصل جدید دودکش، فاقد گره‌های محکم بود و این ایراد درکنار موقعیت‌های کمرنگ کمدی لطمه مضاعف به آن زد.

بوتیمار

بوتیمار بی‌مزه‌ترین سریال تاریخ تلویزیون است.

بوتیمار داستان مردی به نام آقای گلابی با بازی حمید لولایی است که به امید زندگی بهتر دست به ریسک می‌زند.

او چهار خودرو از شرکت لیزینگ خریداری کرده بود تا آن‌ها را بفروشد و خانه بزرگی برای مادر خانواده بخرد اما پی به کلاه‌برداری شرکت می‌برد.

گلابی و خانواده‌اش برای چاره‌اندیشی به شمال می‌روند.

ترکیب بازیگران در بوتیمار یکبار دیگر حمید لولایی و مرجانه گلچین هم‌بازی شدند.

احتمالا طنازی‌های این دو برای برخی مخاطبان جذاب است.

هدایت هاشمی، اشکان اشتیاق، مهران رجبی، سپند امیرسلیمانی، علی صبوری، رامین ناصرنصیر، شهاب عباسی و ساناز سماواتی از دیگر بازیگران سریال هستند.

آن‌ها پای ثابت آثار کمدی هستند و عملکردشان در بوتیمار مثل همیشه بود!

بوتیمار نه تنها فاقد قصه‌ای تازه بود که داستان کلیشه‌ای خود را به شکلی معمولی روایت می‌کرد.

حتی بیننده تلویزیون از همان ابتدا می‌توانست پیش‌بینی کند که در نهایت ورق برمی‌گردد و آقای گلابی بر مشکلات فائق می‌آید.

سریال بوتیمار با موضوعات روز مثل کرونا، تدریس آنالین، گرانی لحظه به لحظه اجناس و… هم شوخی می‌کرد.

این بخش به دلیل نو بودن امتیاز سریال بود؛ هرچند استفاده مطلوب از این متریال نشد.

امید و سرخوشی‌هایی که سازندگان خارج از قواعد درام به خورد مخاطب دادند، اصلی‌ترین پاشنه آشیل بوتیمار است.

پلاک ۱۳

پلاک ۱۳ بی‌مزه‌ترین سریال تاریخ تلویزیون است.

سریال پلاک ۱۳ روایت داستان زندگی چند شخصیت است که در یک خانه بزرگ کنار هم زندگی می‌کنند.

برخی نسبت فامیلی دارند و برخی نه. برخی پای ثابت داستان هستند و برخی نه.

مشابه این سریال با چنین ساختار و حال و هوایی سیتکام پیشتر در تلویزیون تجربه شده بود.

ترکیب بازیگران در سریال پلاک ۱۳ محمود جعفری، علی صادقی، نگار عابدی، سامان دارابی، حسین رفیعی، شهره سلطانی، امیرحسین صدیق، اردالن شجاع‌کاوه و اشکان اشتیاق ازجمله بازیگران ثابت بودند.

آن‌ها بازیگران باتجربه در کمدی هستند اما پلاک ۱۳ تبدیل به اتفاقی ویژه در کارنامه‌شان نشد.

پلاک ۱۳ از معدود سریال‌های سال ۱۴۰۰ است که غالب رسانه‌ها نقدهایی تند علیه آن نوشتند و برای ایجاد خنده، گاه متوسل به شوخی با رئیس‌جمهور اسبق می‌شد و گاه به اصغر فرهادی متلک می‌انداخت.

چنین تلاش‌هایی اما نه تنها جواب نداد که پاشنه آشیل سریال هم شد.

شوخی‌های موسوم به منشوری هم در سریال وجود داشت که با واکنش برخی رسانه‌ها مواجه شد.

مثال کانال تلگرامی هفت راه نوشت: اساسا محتوای طنز این سریال سخیف، توهین‌آمیز و در برخی موارد با تیکه‌های جنسی فراوان پخش می‌شود.

نویسنده سریال هم توپ را در زمین کارگردان انداخت و آرش معیریان را متهم به عدول از فیلمنامه کرد!

نوروزرنگی

نوروزرنگی بی‌مزه‌ترین سریال تاریخ تلویزیون است.

سریال داستان یک خانواده فقیرنشین مشهدی در نوروز سال ۱۳۶۷ را روایت می‌کند.

پدر خانواده که صاحب ۵ پسر و دو دختر است، از یک نفر طلب دارد و کسی که می‌خواهد به او پول بدهد، به جای آن یک تلویزیون رنگی می‌دهد تا وقتی که پول جور شود و اگر نشد، تلویزیون را بفروشند.

ترکیب بازیگران رابعه اسکویی، جواد خواجوی، هادی عامل هاشمی، یوسف تیموری، شهرام قائدی، سیاوش مفیدی و علیرضا مسعودی از جمله بازیگران نوروز رنگی هستند.

قرابت چهره و رفتار بازیگران با آدم‌های دهه ۶۰ امتیاز آن‌هاست.

علی مسعودی در استندآپ کمدی‌هایی که برای خندوانه اجرا می‌کرد، از خاطرات کودکی‌اش وام می‌گرفت.

او همین ایده را تبدیل به یک سریال کرد. ضربه اصلی به نوروز رنگی از ناحیه داستان خورده شد.

این سریال فریب فضای دهه ۶۰ و نوستالژی بازی را خورد و از داستان خود غافل شد.

یک اتفاق واحد، محور روایت قرار می‌گرفت و در یکی دو قسمت ادامه می‌یافت.

آنچه در این مسیر همراهی‌برانگیز بود ربطی به قصه نداشت.

تک شوخی‌ها و اتفاق‌ها بودند که نوروز رنگی را برای طیفی از مخاطب واجد جذابیت می‌کرد.

طبعا بعد از گذشت چند قسمت همین جذابیت هم از بین می‌رود و وقتی داستان همراهی‌برانگیز نباشد، رغبت تماشا باقی نمی‌ماند.

روزهای آبی

روزهای آبی بی‌مزه‌ترین سریال تاریخ تلویزیون است.

دختری بعد از اینکه خانواده متمولش دچار مشکل مالی می‌شود، به شمال کشور می‌رود و در یکی از روستاها زندگی تازه‌ای شروع می‌کند.

شروع قصه جدی است اما در قسمت‌های بعد وارد فضای کمدی می‌شود.

ترکیب بازیگران ویدا جوان نقش دختری را بازی می‌کند که از پایتخت به روستایی در شمال می‌رود.

این سریال برای او آورده‌ای به همراه نداشت.

اکبر عبدی در نقش رئیس شورای روستا بازی کرد اما ملاحت او به کمک سریال نیامد.

کاراکتر عبدی به عنوان یک پیرمرد قدرت‌طلب در روستا، تکراری بود و چهره، صدا و رفتار او از همان کلیشه‌های همیشگی تبعیت می‌کرد.

فریبا متخصص، ایرج نوذری، علیرضا جلالی‌تبار، امیر غفارمنش، نادر سلیمانی، علی سلیمانی، مهران رجبی، رامین ناصرنصیر و افشین سنگ‌چاپ دیگر بازیگران معمولی سریال بودند.

از زمانی که داستان وارد روستا می‌شود، روزهای آبی حال و هوایی کمدی به خود می‌گیرد با این حال موقعیت‌های سریال نو نیستند.

از ایده‌هایی چون دعوا وسط مراسم خاکسپاری، کشمکش بر سر قدرت و… نمی‌توان توقع خنده داشت.

برخی اتفاقات سریال با پایتخت مقایسه شد که خب قیاسی نادرست است.

روزهای آبی حتی در بخشی که قصد داشت حرف‌هایی مهم در باب نوع‌دوستی، زندگی خارج از پایتخت و… بیان کند، ناکام بود.

خوشنام

خوشنام بی‌مزه‌ترین سریال تاریخ تلویزیون است.

در سال‌های نه چندان دور، تلویزیون برای شب‌های رمضان سریال‌های کمدی روانه آنتن می‌کرد.

با این حال سهم کمدی‌ها در این مناسبت کم شده و خوشنام تنها کمدی رمضان امسال بود.

این سریال که درباره جوانی است که می‌خواهد از گذشته نه چندان خوب خود دست بکشد و به همین خاطر در موقعیت‌های مختلف همه تلاش او خویشتن‌داری است.

ترکیب بازیگران نقش اصلی سریال بر عهده هومن حاجی‌عبداللهی بود که همچنان مخاطبان خاطره خوش پایتخت را از او در ذهن دارند.

تلاش این بازیگر در خوشنام مشهود بود اما وقتی سریالی ضعیف است چه انتظاری از بازیگر می‌رود؟

عباس جمشیدی‌فر، حمید لولایی، شهره لرستانی، فریده سپاه‌منصور، سحر ولدبیگی، مهران رجبی و… دیگر بازیگران سریال هستند که کارگردان استفاده‌ای درست از استعداد کمدی آن‌ها نبرد.

در تلویزیون سریال‌هایی با موضوع پشیمانی یک نفر و تصمیم برای اصلاح خود را دیده‌ایم.

حال‌وهوای سریال یعنی روایت قصه در خانواده متوسط پایین شهری نیز بارها دستمایه روایت داستان شده.

گاه استفاده از کلیشه‌ها الزاما ایراد نیست؛ به شرط آنکه استفاده‌ای متفاوت از آن‌ها بشود.

خوشنام اما چنین نکرد و حتی برای ایجاد موقعیت‌های کمدی، دست به دامان شوخی‌های توالتی شد. داد و فریاد شخصیت‌ها بر سر یکدیگر حتی در موارد غیرضروری، دیگر پاشنه آشیل سریال است.

خداداد

خداداد بی‌مزه‌ترین سریال تاریخ تلویزیون است.

نوروز امسال شبکه دو خداداد را روانه آنتن کرد؛ سریالی که جزو تولیدات مدیریت کنونی صداوسیماست.

سریال داستان مردی به نام خداداد (رضا ناجی) را روایت می‌کند که زندگی فقیرانه‌ای دارد.

در آستانه ازدواج دخترش، مشکلات ریز و درشت هجوم می‌آورند اما در نهایت و یک عروسی آبرومند برگزار می‌شود.

ترکیب بازیگران رضا ناجی را بارها در شمایل یک پدر نگران که گفتار و رفتارش رگه‌هایی از طنز دارد، دیده‌ایم.

پیام دهکردی تصمیم داشت شخصیتی متفاوت عرضه کند اما نه لهجه به کمکش آمد و نه رفتارهای اغراق‌آمیز.

علی صبوری که ذاتا کمدین بامزه‌ای است در این سریال روی کلیشه‌های همیشگی حرکت کرد.

سوسن پرور، زهره حمیدی، شیرین بینا، امیرحسین غفاری و… دیگر بازیگران خداداد بودند.

خداداد ترکیبی بود از داستان تکراری، آموزه‌های گل درشت شعاری، بازی‌های ضعیف، دیالوگ‌های تصنعی و… از همان قسمت نخست می‌شد حدس زد سمت و سوی قصه کجاست و در نهایت هم شخصیت‌ها عاقبت بخیر شدند.

این سریال نه تنها قصه‌ای کلیشه‌ای داشت که در ایجاد موقعیت‌های کمدی هم ناکام بود.

عجله در تولید را نمی‌توان در این شکست نادیده گرفت و شاید تجربه‌ای دیگر برای تلویزیون باشد که در دقیقه نود سفارش ساخت سریال ندهد.

۰
ارسال نظر