بازیگری امیر مقاره بیشتر ادا و اطوار است یا هنر؟
اصطلاح فالشخواندن درباره خوانندگانی به کار میرود که نتهای موسیقی را اشتباه بخوانند. قاعدتا این اشتباه نباید در هیچ اجرایی پیش بیاید و مخاطبان و شنوندگان موسیقی دست کم هیچوقت توقع ندارند چنین خطای آوازی از خوانندههای سرشناس و کاربلد سر بزند.
به گزارش وقت صبح جام جم نوشت: اما آدمیزاد است و خطاهای گاه ناگزیرش و اگر نگاه بایدی و ایدهآلیستی را کنار بگذاریم، گاهی فالشخوانیهای آشکار و پنهانی پیش میآید و مثل خار کنار گل عمل میکند.
فالشخواندن برخی خوانندهها در عرصه موسیقی را میتوان با اغماض و دیده خطاپوش پذیرفت اما حضور بیکیفیت و کم کیفتشان در زمینه بازیگری جای چشمپوشی ندارد.
نه این که همه آنهایی که به عنوان بازیگر فعالیت میکنند، کاردرست و اینکارهاند و بازیهای بد و ضعیف ندارند اما بازی سطح پایین خوانندههایی که بعضی از نقشهای اصلی سریالهای تازه شبکه نمایش خانگی را به عهده دارند، باعث یک توجه و بدگمانی اساسی به این دست از حضورها میشود.
هر کسی را بهر کاری ساختند
«هر کسی را بهر کاری ساختند» میتواند اینجا به کار بیاید و این سوال را از خود این خوانندههای عزیز و البته تهیهکنندهها و کارگردانهای این آثار پرسید که علتهای این حضور چیست.
تعطیلی کنسرتها در دوران شیوع کرونا میتواند یکی از مهمترین دلایل در این زمینه باشد اما در سالهای قبل هم شاهد حضور خوانندههایی به عنوان بازیگر در فیلمهای سینمایی بودیم و این حضور لزوما ربطی به کرونا و تعطیلی کنسرتها ندارد.
ولی میشود کمیت این حضور و همزمانی چشمگیرش را به دوران پاندمی ربط داد. بحث اصلی در این رابطه، نه صرفا حضور خوانندهها به عنوان بازیگر بلکه کیفیت نازل بازیگری آنهاست.
حضور بدون پشتوانه
به هر حال چهرهبودن و محبوبیت این خوانندهها میان جمعی از مردم و جوانان، یکی از اصلیترین دلایل این حضورها در ترکیب بازیگران برخی سریالهای شبکه نمایش خانگی است.
این انتخابها اگر چه باعث جلب توجه اولیه و کنجکاویهایی برای تماشا میشود اما این بهرهبرداری تا یک جایی کاربرد دارد و مخاطبانی که بازیهای خوب و بد را میشناسند، متوجه ضعفهای بازیگری این خوانندههای بدون پشتوانه در بازیگری میشوند.
بیشتر بخوانید:
استوری معنادار «امیر مقاره» در واکنش به اتفاقات اخیر/ عکس
عکس/ امیر مقاره از کارتون مورد علاقه خود رونمایی کرد!
تا وقتی کیفیت فیلمنامهها و ضعف در شخصیتپردازی و کارگردانی وجود داشته باشد و فیلمسازان و تهیهکنندهها در یک تعارف و رودربایستی و محبوبیت و چهرهبودن خواننده از اشتباههای او جلوی دوربین و به عنوان بازیگر چشمپوشی کنند، این موج و روند فاجعهآمیز ادامه خواهد داشت و همان اندک آبروی گذشته خوانندهها در سینما را از بین میبرند.
آبروریزی دوطرفه!
اگر در حق خوانندهها و عرصه موسیقی اجحاف نکنیم و بخواهیم نگاهی منصفانه در نظر بگیریم، بد نیست اشارهای هم به آبروریزیهای آنطرفی هم داشتهباشیم.
این که در این سالها بازیگرانی هم بودند که هوس خوانندگی به سرشان زده و با صدای بد یا فالشخواندنهایشان یا ترکیب هر دو، چه گوشخراشیها که نکردهاند و باعث اعتراضات و گلایههای برخی کاربلدها و خوانندهها و اهالی موسیقی شدند.
اما چون الان بحث حضور تقریبا یکباره و همزمان چند خواننده در سریالهای شبکه نمایش خانگی است، توپ فعلا در زمین اهالی موسیقی است و علاقهمندان جدی و واقعی سینما میتوانند نگرانیهای خود را از این هجوم و «اجرای کمکیفیت» و فالشخواندن نقشها اعلام کنند.
واقعا بغض ترانه میشکنه
عشق و علاقه رضا یزدانی به فیلم چیز تازهای نیست و این خواننده و آهنگساز سالهاست که با سینما حشر و نشری دارد. خوانندگی در تیتراژها و برخی فیلمها و سریالها، جای پای او را در این زمینه محکم کرد.
تجربه بازیگری او هم مربوط به همین اواخر نیست و با حضور در برخی سکانسهای آثار مسعود کیمیایی و اجرای ترانههایی چون «لالهزار» پایش به بازیگری هم باز شد اما حضورهایش به عنوان بازیگر، بیشتر سمت و سوی موسیقایی داشت و به نوعی نقش خوانندهها را بازی میکرد.
شاید بازی او در سریال «میدان سرخ» یکی از اولین و مهمترین نقشهای یزدانی فارغ از بحث خوانندگی است ولی نتیجه این حضور آن هم در نقش منفی، صرفا در حد و اندازه تیپکال و کاملا متکی به گریم است و اداهای مثلا رعبآور یزدانی، از سطح فراتر نمیرود و تنها یک ضدقهرمان پوشالی را پیش روی ما قرار میدهد.
فریادها و تشرهایش به زیردستان و افراد مقابل، هدایتشده و کنترلشده نیست و بر موقعیتهای مضحک قصه میافزاید. همان دیالوگ «طلاها و الماسهای من کجاست؟» که خطاب به مهتاب کرامتی میگوید، برآیند خوبی از کل وضعیت نقشآفرینی یزدانی در میدان سرخ است.
ضعیفبودن و کلیشهایبودن دیالوگهایی هم که برای این نقش نوشته شده، تیر خلاص را به بازی یزدانی میزند و او هم بازیگر یا خوانندهای نیست که بتواند با مهارت، این جنس دیالوگها را متعلق به خود و باورپذیر کند.
البته وقتی حتی بازیگران حرفهای و اینکاره مثل حمید فرخنژاد، علی مصفا و مهتاب کرامتی هم فاصله بعیدی با نقشآفرینیهای خوب خود دارند، انتظار یک بازی خوب و مناسب از یک خواننده توقعی بیجا به نظر میرسد.
یه خواهش
هر چقدر صدای فرزاد فرزین در تیتراژ سریال «میدان سرخ» - که رضا یزدانی یکی از نقشهای اصلی آن را بازی میکند - قابل تحمل و در راستای هنر اوست، بازیاش در سریال دیگر شبکه نمایشخانگی یعنی «ملکه گدایان» که مدتی قبل پخش آن به پایان رسید، فاجعهبار و غیر قابل تحمل بود.
با این که آن سریال هم به جز یک مورد (بازی جذاب رضا بهبودی در نقش شبیر) چیز قابل دفاعی نداشت و ضعف کار فقط منحصر به حضور بد یک خواننده نیست اما فرزین برای ضعیف و سطحیبودن نقش پارسا پارسا - نامی که حتی در بازی اسم فامیل هم مردود است! - واقعا از هیچ کوششی فروگذار نکرد.
شاید از همین سریال بود که حضور خوانندهها در فضایی اشرافی و در نقشهای منفی و ضد قهرمان باب شد و کار را به این نقشهای فالش رساند.
نان شهرت
خوانندههای عزیز فعلی و احتمالا بعدی که میخواهند تا اطلاع ثانوی، نان شهرت و محبوبیتشان در خوانندگی و موسیقی را در سینما و شبکه نمایش خانگی و بازیگری بخورند و اصرار هم به بازی در نقشهای منفی دارند، لااقل برخی از بهترین نقشآفرینیهای ضد قهرمانی در تاریخ سینمای جهان و ایران را مرور کنند و چیزهایی یاد بگیرند.
سینما و تلویزیون نیاز به بازیگران متنوع و فراوانی دارد و هیچکس هم جای دیگری را تنگ نمیکند.
حضور خوانندهها یا هر صنف دیگر در بازیگری هم بلامانع است، به شرطی که کیفیت بازیها از یک سطح اولیه و استاندارد برخوردار باشد و برخی تهیهکنندهها و کارگردانها صرفا دنبال بهرهبرداری اسمی از این چهرههای سرشناس عرصه موسیقی و دیگر زمینهها نباشند و کمی هم به فکر ارتقای اثر و غافلگیری مخاطبان با بازی خوب و حضور متفاوت این افراد باشند.
اگر چه مرغ همسایه غاز میشود اما انصافا و به عنوان نمونه نگاهی به بازی لیدی گاگا در فیلمی مثل «ستارهای متولد میشود» و حتی بازیاش در همین تیزرهای منتشرشده در «خانه گوچی» بیندازید تا دریابید ما مخالف حضور هیچ خوانندهای در بازیگری نیستیم، اگر بازی جذاب و قابل قبولی داشته باشد.
ای بابا! هر بار این درو…
این هم از بدشانسی امیر مقاره، یکی از خوانندههای گروه شناختهشده ماکان بند است که ما در این سرچراغی سریال شبکه نمایشخانگی «جزیره»، فقط باید از او انتقاد و به او بند کنیم.
سریالی که واقعا هیچ چیز جذاب و درستی برای پیگیری و تماشا ندارد و صرفا رقابت کورکورانه و چشم و هم چشمی پلتفرمهاست که باعث شده ثمره کیشگردی یک گروه فیلمسازی، به شکل اثری فاجعه به خورد مخاطبان بینوا داده شود.
وقتی کمترین نشانی از بازیهای خوب محمدرضا فروتن و هنگامه قاضیانی و میترا حجار و حسام منظور و دیگران نیست، واقعا چرا ما باید بند کنیم به ماکان بند؟ تنها علت این مواجهه انتقادآمیز، همین موضوع گزارش است و لا غیر.
مقاره هم آن طور که در همین دو قسمت واقعا ناقابل متوجه شدهایم، یک نقش منفی و ضد قهرمان به نظر میرسد و در قالب شخصیت یا به عبارت بهتر تیپی به نام ارشد شاهنگ، مقادیر زیادی ادا و اطوار است و انگار در غیاب متن و شخصیتپردازی و هدایت درست از سوی کارگردان، میخواهد با تکیه بر خوشتیپی و شهرت خوانندگیاش کار را پیش ببرد.
حباب بازیگری
هنوز بعد از دو قسمت، کاملا مشخص نیست سیروان خسروی در سریال شبکه نمایش خانگی «حرفهای» یک نقش منفی و ضد قهرمان است یا در سمت جبهه خیر و مثبت ماجرا قرار دارد!
اما کم و بیش همان مشکلات نقشآفرینی رضا یزدانی در میدان سرخ در بازی خسروی هم وجود دارد و ما تا حدود زیادی صرفا با یک تیپ و مقادیری ژست و ادا روبهرو هستیم و خبری از هنر بازیگری و همذاتپنداری مخاطب نیست.
سیروان خسروی در این دو قسمت که نشان داد، دست بالا میتوان تیپ و خونسردی چهرهاش را در حضورهای تبلیغاتی پذیرفت و گزینه مناسبی برای «بازی» در نقشهای مهم و داستانی به نظر نمیرسد.
البته ویژگیای که تا حدودی به داد خسروی در این سریال رسیده، میزان کم دیالوگهاست و شاید گزیدهگویی برای خوانندههایی که مهارت بازیگری ندارند، در برخی جاها چارهساز باشد.
هرچند خسروی با نوع راه رفتنش که کمی شبیه شخصیت بازیهای جنگی رایانهای است، همان اندک لطف سکوتش را هم خدشهدار کرده است.
برعکس بازی زانیار خسروی در همین سریال، فضای رئال و باورپذیرتری دارد و درستتر به نظر میرسد. البته بخشی از ماجرا به تفاوت دو شخصیت در فیلمنامه هم برمیگردد اما فعلا تا اینجا کفه باورپذیری بازی زانیار سنگینتر است.
تا ببینیم در ادامه سیروان از این حبابِ (اسم یکی از ترانههای مشترکش با برادرش زانیار) بازیگری رها میشود و بازی دلپذیری ارائه میکند یا نه. »