دختر بیجا و مکان آبرو برایم نگذاشت!
سال گذشته پسرم با دختری رابطه دوستی برقرار کرد و با مخالفتهای من و مادرش روبرو شد اما فایدهای نداشت.
به گزارش وقت صبح، بعد از گذشت یکماه از دوستیشان دختر به خانه ما آمد و بیان کرد با مادرش دعوا کرده و جایی برای ماندن ندارد و من هم از سر دلسوزی و برای مدتی کوتاه قبول کردم که در خانه ما بماند.
اما زمان گذشت و این دختر همچنان در خانه ما بود بعد از مدتی علیرغم مخالفتهای دو خانواده با هم عقد کردند و دچار مشکلات بیشتری شدیم و باعث آبروریزی برای خانواده شده است.
صحبتها مرد جوان
مردجوان میگوید: بعد از ده سال زندگی مشترک و یک پسر ۹ساله همسرم جدا شد و هر آنچه دارایی داشتم با خود برد فقط یک ماشین پراید داشتم که به عنوان اسنپ کار میکردم.
یک روز دختر جوانی مسافرم بود با هم آشنا شدیم پدر و مادر مریم از هم جدا شده بودند و او با مادرش زندگی میکرد.
مدت کوتاهی از آشناییمان گذشته بود که یک شب با من تماس گرفت و در حالی که گریه میکرد به من گفت با مادرش دعوا کرده و قصد دارد به منزل دوستش برود.
من اجازه ندادم و او را به منزل پدریام آوردم که با مخالفت شدید مادر و پدرم مواجه شدم. اما چارهای نداشتم و نمیخواستم او به خانه دوستش برود.
بعد از مدتی مادرم با ماندن بیش از حد مریم مخالفت کرد و مادرش هم او را راه نمیداد به همین دلیل او را به یک مرکز نگهداری در تهران بردم.
مدت دو ماه در آنجا بود بعد از مدتی مادرش قبول کرد که به خانه بازگردد و ما با هم ازدواج کنیم.
اما بعد از عقد مشکلات متعددی را برای ما بوجود آوردند رفتارهای مریم دیگر تغییر کرده بود او همان دختر سابق نبود.
درگیریهای مکررو دخالتهای بیش از حد خانوادهها باعث شد نسبت به هم سرد شویم و با توجه به مشکلات متعددی که برای من و همسرم با خانوادههایمان ایجاد شده علیرغم میل باطنی به فکر طلاق هستیم./رکنا