پرسش همیشگی و جدید؛ اقتصاد یا سیاست؟
موتور محرکه اصلی تولید ثروت است. نشان آشکار این ادعا رشد دو برابری ارزش تجارت جهانی نسبت به رشد اقتصادی جهانی است.
به گزارش وقت صبح ، حسین سلاحورزی، نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران در روزنامه ایران نوشت: این روزها در افکار عمومی و بویژه در مجامع و شبکه روابط فعالان و صاحبنظران اقتصادی، این سؤال بسیار شنیده میشود که عبور اقتصاد ایران از بحران فعلی بیشتر وابسته به حل معضلات ساختاری نظام اقتصادی است یا گرهگشایی از وضعیت روابط بینالمللی کشور؟
در این باب نظرات متنوعی طرح شده و به نظر میرسد هر یک گوشهای از حقیقت را در خود دارد. کنار هم قرار دادن این نظرات میتواند تصویر کاملتری از موضوع را به ما ارائه کند.
استدلال طرفداران اولویت گشایش بینالمللی، دو نکته بسیار عمیق و اساسی در خود دارد.
نکته نخست؛ اینکه در دنیای امروز و عصر اقتصاد دانش بنیان، موضوع تقسیم کار تخصصی و صرفه ناشی از مقیاس در سرمایهگذاری برای توسعه دانش و فناوری، موتور محرکه اصلی تولید ثروت است. نشان آشکار این ادعا رشد دو برابری ارزش تجارت جهانی نسبت به رشد اقتصادی جهانی است.
در واقع این گروه میگویند در میانمدت و درازمدت، بدون روابط بینالمللی مؤثر و توسعه تولید صادرات محور، مردم و کشور، لاجرم به صورت نسبی (در مقایسه با سایر جهان) فقیرتر خواهند شد و این مدعا کاملاً منطبق با منطق اقتصادی و عقل سلیم است.
نکته دوم در استدلال این گروه این است که در جهان شبکهای، که باقی ماندن در بازارهای بینالمللی برای هر بنگاه و اقتصاد هر کشوری، دیگر نه یک مزیت، بلکه یک ضرورت حیاتی است؛ مرکزیت ایالات متحده در بازار سرمایه، بازار فناوری و پویایی و بالندگی بازار مصرف این کشور، در کنار امکانات فنی و حقوقی و مالی آن دولت برای تحمیل اراده سیاسی خود در عرصه تجارت بینالملل، امریکا را در موقعیتی قرار داده است که اگر مُصر به حذف بنگاه یا کشوری از شبکه روابط اقتصاد جهانی باشد.
تا حد زیادی در این امر توفیق خواهد یافت. تجربیات تلخ روزهای تحریم، متأسفانه تا حد زیادی مؤید این گزاره است.
در مقابل آنان که بر اولویت اصلاحات ساختاری اقتصاد کشور تأکید دارند نیز دو نکته کلیدی را در استدلالهای خود طرح میکنند که شایسته توجه بسیار است. نکته نخست اینکه دسترسی به بازارها و سرمایه و فناوری بینالمللی، برای هر نظام اقتصادی منبعی است مانند سایر منابع؛ اما در نهایت آنچه اقتصاد را پیش میبرد و موجب شکوفایی بنگاه و ارتقای رفاه خانوار میشود.
توانایی اقتصاد برای ایجاد ارزش افزوده است
ناهنجاریهای ساختاری در نظام اقتصادی ایران، با سرکوب انگیزه ایجاد رشد از طریق ارتقای بهرهوری، موتور تولید ارزش افزوده در نظام اقتصادی ایران را خاموش کرده است و به این ترتیب گشایشهای بینالمللی نیز، تنها به رونق و رواج خامفروشی و اشاعه مجدد سیاستهای مضر و مخرب سرکوب ارزی منجر خواهد شد. در واقع ریختن بنزین در باک ماشینی که موتور آن خراب است، فایدهای ندارد.
نکته دوم اینکه ناهنجاریهای ساختاری نظام اقتصادی، که طرفداران اولویت اصلاح نظام اقتصادی نسبت به گشایش سیاسی، از آن به عنوان «تحریمهای داخلی» و یا «خودتحریمی» یاد میکنند تا حد زیادی از تحریمهای بینالمللی مستقل است.
البته قطعاً دسترسی به منابع بینالمللی انجام این اصلاحات سخت و دردناک را سادهتر خواهد کرد؛ اما در اساس، این اصلاحات نیازمند زیرساخت فنی و اراده سیاسی در درون کشور است و اتصال ضروری و ذاتی به موضوع تحریمها ندارد. کنار هم قرار دادن نکات و استدلالهای دو گروه، به وضوح نشان میدهد در درازمدت، رسیدن به یک اقتصاد شکوفا و پایدار، نیازمند حل هر دو مسأله است. ا
ما به نظر میرسد در صورت توانایی حاکمیت برای بسیج و همراهی عمومی و عزم ملی، از طریق نمایش تعهد به اصلاح امور و رعایت استانداردهای حکمرانی خوب در نظام اقتصادی، گزینه دوم یعنی اصلاح ساختاری نظام اقتصادی از اولویت زمانی بیشتری برخوردار باشد و شانس ما را برای بهرهبرداری صحیح از فرصتهایی که در پی گشایش بینالمللی خواهد آمد، افزایش میدهد.