ادعای تکان دهنده بازیکن استقلال: پرسپولیسیها با توطئه پایم را شکستند!
عبدالصمد مرفاوی در آستانه ۶۰ سالگی در گفتوگویی تفصیلی پرده از برخی تصمیمات مهم و جنجالی دوران بازیگری. و مربیگری خود در استقلال برداشت و با صراحت اشتباهات خود از جمله تحقیر پرسپولیس را پذیرفت.
به گزارش وقت صبح به نقل از ایسنا، با لبخندی کمرنگ روی لب یک به یک روزهای از دست رفته گذشته را مرور کردیم. و صمد مرفاوی در ۵۹ سالگی بدون هیچ مشکلی به اشتباهاتش اقرار کرد.
مرد ۵۹ سالهای که به تازگی با تیم ملی جوانان تا یک قدمی صعود به جام جهانی رفت و در دقیقه ۹۰ از صعود به این رویداد بازماند. از روزهای قرار گرفتن در خط حمله استقلال و تیم ملی سخن گفت. بخشی از صحبتهای جنجالی او را در ادامه میخوانیم:
*درمورد ماجرای انصراف ۱۴ بازیکن از تیم ملی صحبت کنید؟
اولین سالی که در دارایی بازی کردم، اولین بازی ما مقابل پرسپولیس بود. لباسهای آرژانتینی آدیداس داشتیم، آقای جعفرزاده از خارج آورده بود که آن موقع هیچکس لباس خارجی نمیپوشید.
دارایی یک تیم متمول بود. اولین بازی مقابل پرسپولیس بود که در دقیقه ۵ پایم را شکستند و نازک نیام شکست. البته ناجوانمردانه پایم را شکستند و ضربه خوردم. یک توطئهای بود و انجام شد. سه ماه طول کشید که برگردم و دوباره ادامه دادم.
خیلی سخت بود ولی ادامه دادم. در سال بعد هم با دارایی بودم و در سال دوم توسط آقای پرویز دهداری خدابیامرز برای تیم ملی انتخاب شدم.
در همان سال ۱۴ بازیکن از تیم ملی استعفا دادند و ایشان خیلی با شجاعت یک تیم ملی جدیدی را درست کرد.
بعد همان بازیکنان تقریبا توانستیم با هدایت آقای پروین در پکن قهرمان آسیا شویم.
میخواهم بگویم که یک زیربنای خوبی را آقای دهداری درست کردند که در سال ۱۳۷۰ قهرمان آسیا شدیم.
*گفتید که در بازی با پرسپولیس توطئه شده، مگر قبل از آن چه اتفاقی افتاده بود که میخواستند علیه شما توطئهای شکل بدهند؟
بالاخره نمیخواهم اسم بیاورم که چه کسی من را مصدوم کرد. این اتفاق برای گذشته است و اینکه بخواهم اسم بیاورم زیاد جالب نیست. ولی با توجه به فوتبالی که بازی میکردم برای آنها آزاردهنده بود و بازیکنان باتجربهای هم بودند، به خاطر اینکه از دستم راحت بشوند.
میخواستند من را قلع و قمع کنند. وقتی روی زمین افتاده بودم و با آقای قلیچ تک به تک شدم. یکی از مدافعان پرسپولیس به عمد روی پایم ضربه زد و نازک نیام را شکاند.
همان جا متوجه شدم که پایم شکست و با وجود این که گفتند به بازی ادامه بده، گفتم باید به بیمارستان بروم. در همان حین بازی فهمیدم که اینها با هم صحبت کردند که این (خودش) را بخوابانیم و برود!