فیلم های ماندگاری که با استعداد “علی شادمان” سیراب شدند
علی شادمان یکی از معدود بازیگران سینمای ایران است که انگار برای بازیگری خلق شده و بازیگری سرنوشت محتوم اوست.
به گزارش وقت صبح به نقل از برترین ها؛ علی شادمان از همان ده سالگی که در «میم مثل مادر» مرحوم ملاقلیپور بازی نه بلکه زندگی کرد و نقش سخت سعید را با ظرافتی مثالزدنی اجرا کرد، مشخص بود که سینمای ایران صاحب استعداد کمنظیری شده که در آینده فیلمها و سریالها را از استعداد خود سیراب خواهد کرد.
علی شادمان آنقدر باهوش بود که راه سایر بازیگران کودک را نرفت و هر فیلم و سریالی را بازی نکرد. او منتظر نقشهای خوب ماند؛ نقشهایی که او را با سرعت نور بدل به یکی از ستارگان مهم سینمای ایران کرد.
بیشتر بخوانید: ماجرای لغو مجوز "فیلیمو" و "نماوا" از کجا آب می خورد؟
علی شادمان حالا در بیستوشش سالگی تبدیل به یکی از چهرههای اصلی سینمای ایران شده است؛ یک انتخاب خوب و مناسب برای کارگردانهایی مانند سامان مقدم، محمد کارت و شهرام شاهحسینی برای بازی در نقشهای متنوع و چند وجهی که خلق کردهاند.
او با توجه به استعدادی که دارد میتواند آینده سینمای ایران را در زمینهی بازیگری تا مدتها تضمین کند. او یکی از معدود بازیگران نسل جوان سینمای ایران است که میتواند طیف وسیعی از نقشهای مختلف را بازی کند و همین برای درخشش هر چه بیشتر او در آینده کافی است.
میم مثل مادر | قربانی
کارگردان: رسول ملاقلیپور
ملودرام رسول ملاقلیپور دربارهی مصائب جنگ پُر است از صحنههایی که از بازیگر بروز احساساتش را طلب میکند. صحنههای ملودراماتیک «میم مثل مادر» بدون اجرای درست بازیگران به این درجه از تاثیرگذاری نمیرسید که بعد از سالها تماشایش اشک به چشم تماشاگر بیاورد.
برای نقش سعید، کودک معلولی که درگیر مشکلات ژنتیکی است باید کودکی بهعنوان بازیگر انتخاب میشد که علاوهبر معصومیت چهره، توانایی و درک درستی نیز از بازیگری داشته باشد. یعنی بتواند صحنههای پر سوز و گداز این فیلم را به اندازهای درست بازی کند تا صحنهها تاثیر لازم را بر روی تماشاگر داشته باشند.
علی شادمان با بازی در نقش سعید نشان داد که یک نابازیگر نیست که کارگردان از او خوب بازی گرفته باشد بلکه بازیگر توانمندی است که در همین سن کم هم میتواند از پس نقشهای پیچیده که انرژی زیادی میطلبد به خوبی برآید.
سکانسهایی که سعید درد و رنج ناشی از بیماری را تحمل میکند، نهتنها تاثیرگذار بلکه تکاندهنده نیز است. چراکه شادمان در اجرای خود موفق میشود تماشاگر را با عمق رنجهای یک کودک مظلوم که تقصیری در به وجود آمدن این رنج عظیم ندارد، آشنا کند.
دیوار به دیوار | قند مکرر
کارگردان: سامان مقدم
«دیوار به دیوار» از جنس آن سریالهای کمدی نبود که بخواهد با تیپهای اغراقآمیز و موقعیتهای اگزوتیک تماشاگر را بخنداند بلکه کمدی مفرح و خانوادگی بود که بیش از هرچیز سعی داشت یک مود و حالوهوای شیرین بسازد.
مقدم در این سریال اگر تیپی هم ساخت با دقت فراوان آنها را کنترل کرد و اجازه نداد که آنها از مرزی که برایشان مشخص کرده بود فراتر بروند و دچار اغراق شوند. مقدم مجموعهی بازیگران سریالش را با دقت و ظرافتی مثالزدنی انتخاب کرد تا آن مود و حال و هوای خانوادگی را از طریق تیم بازیگریاش به تماشاگر منتقل کند
علی شادمان و شخصیت آرمان هم محصول چنین موقعیتی است؛ جوانی درگیر رویاهای شخصی که آرزوهای طول و درازی دارد و تلاش میکند تا در مسیر رسیدن به این آرزوها قرار بگیرد. اودر فصل اول این سریال در هماهنگی با پژمان جمشیدی و امیرمهدی ژوله اکثر موقعیتهای طنز سریال را خلق کرد و در فصل دوم به تنهایی بار طنز گروه مردان سریال را به دوش کشید.
شادمان با بازی در هر دو فصل سریال «دیوار به دیوار» ثابت کرد که قادر است نقشهای طنز را به زیبایی بازی کند و هم خودش را با تیم بازیگرانی که هرکدام سبک و استایل خاص خودشان را در نقشآفرینی دارند، هماهنگ کند.
مردن در آب مطهر | مهاجر
کارگردان: نوید محمودی
نوید محمودی استاد روایت داستانهایی از رنج مردم افغان است. مردمی که در میان جنگ و دیکتاتوری به دنبال راه رهایی هستند. «مردن در آب مطهر» در کنار «چند متر مکعب عشق» تلخترین فیلمهایی هستند که درباره مهاجرین افغان ساخته شدهاند.
این فیلم از «چند متر مکعب عشق» هم تلختر است چراکه عناصر ملودراماتیک و موقعیتهای عاشقانهی آن فیلم را ندارد. شخصیتهای «مردن در آب مطهر» چنان درگیر وضعیت تلخی هستند که راهی برای فرار از این وضع ندارند، سهراب این فیلم هم بخشی از این وضعیت است.
پسر بامعرفت افغان که با تمام وجود به کمک دوستش میشتابد تا راه او را برای مهاجرت هموار کند اما زور او به زور دنیای بیرون نمیرسد و همین تراژدی پایانی فیلم را رقم میزند. علی شادمان در «مردن در آب مطهر» متفاوتترین نقش کارنامهاش را بازی کرد؛ یک بازی زیرپوستی و مبتنی بر لهجه که در آن نیاز بود بازیگر درک درستی از وضعیت شخصیت داشته باشد.
او چنان در نقش سهراب فرو رفت و لهجه به اندازه و درستی ارائه داد که همه فراموش کردند که او همان آرمان در «دیوار به دیوار» است. «مردن در آب مطهر» از جمله فیلم های علی شادمان است که ثابت کرد، او یک بازیگر تمامعیار است و میتواند نقشهای سخت را هم با سبک خاص خودش بازی کند. بهطورکلی این فیلم جزو بهترین فیلم های علی شادمان به حساب میآید.
شنای پروانه | تک سکانس ماندگار
کارگردان: محمد کارت
«شنای پروانه» فیلم خاصی در سینمای ایران است. محمد کارت در این فیلم دوربین خود را به نقاط عجیبی از شهر میبرد و از مردمی صحبت میکند که کمتر کارگردانی جراًت و جسارت حرف زدن از آنها را دارد. فیلمی که تماشاگر را سوار قطار حوادث میکند و به مکانهایی میبرد که بعید است جز بر روی پردهی سینما کسی دلش بخواهد این آدمها را ببیند.
علی شادمان فقط یک سکانس در «شنای پروانه» دارد، او نقش جوانک لات و بیسر و پایی را دارد که با زرنگی و رندی سر هاشم را کلاه گذاشته و با پول او تولیدی مشروب خودش را راه انداخته است.
شادمان در این فیلم یکبار دیگر درک درست خودش از یک نقش پیچیده را نشان داد؛ سهراب در یک سکانس طولانی در مقابل حجت قرار میگیرد و سکانسی که در آن بازیگر باید طیف متنوعی از احساسات متضاد را در قالب یک سکانس نشان دهد را ایفا میکند.
علی شادمان در این فیلم با طراحی درست و دقیقی که از نقش سهراب دارد، موفق میشود طیف متنوعی از احساسات را به نمایش بگذارد و ثابت کند بعد از سالها به درجهای از توانایی در بازیگری رسیده است که از پس هر نقشی بربیاید.
جاندار | در دل اجتماع خشمگین
کارگردان: حسین امیری دوماری و پدرام پورامیری
«جاندار» یکی از آن کلاسیکهای اجتماعی سینمای ایران است، فیلمی تلخ که موقعیتهای داستانی به شکلی در آن طراحی شدهاند که فقط وضعیت شخصیتها را پیچیدهتر میکنند. یک اتفاق تلخ موتور محرک فیلم است، بعد از آن اتفاق تلخ ما شاهد کشومکش و واکنش شخصیتها به آن اتفاق هستیم.
«جاندار» فیلم شخصیتمحوری نیست و این تیم بازیگران است که داستان را پیش میبرد. تیمی که چنان با هم هماهنگ شدهاند که توانستهاند بدون ذرهای بزرگنمایی راوی صادق آن موقعیت تلخ باشند.
علی شادمان در نقش وحید بهعنوان کوچکترین برادر خانواده و یکی از مخالفهای بزرگ این موقعیت از تجربههای قبلی خودش از بازی در فیلمها و سریالهای پرجمعیت استفاده میکند و موفق میشود در هماهنگی با سایر بازیگران فیلم که تمام آنها از استخوان خردکردههای عرصه بازیگری هستند، راوی موقعیت این خانواده در دل اجتماع خشمگین باشد. بهطورکلی «جاندار» را میتوان نقطعهعطف فیلم های علی شادمان دانست.
میخواهم زنده بمانم | استیصال
کارگردان: شهرام شاهحسینی
کاوهی سریال «میخواهم زنده بمانم» یک پسربچه سرتق و رویاپرداز است، از آن پسرهایی که میخواهند خیلی زود و از هر طریقی به همهچیز برسند. پسربچهای که به قول خود کاوه اگر مادرش به او پول میداد تا برود نان بخرد، در محل میچرخید و برمیگشت به خانه و به مادرش میگفت صف شلوغ بود و به همین دلیل نتوانسته نان بخرد.
اما همین بچه عاشق میشود و روند داستان را به شکلی رقم میزند که همهچیز از کنترل خارج میشود. کاوه در طول داستان بزرگ میشود و بهای لازم برای این بزرگ شدن را هم میپردازد.
شادمان در این سریال موفق میشود این فرآیند و تغییر را با ظرافتی مثالزدنی بازی کند. به شکلی که وقتی تماشاگر وقتی او را در این سریال به یاد میآورد احساس میکند که تجربهی متفاوتی را پشتسر گذاشته که هیچ جایگزینی ندارد. در واقع او با این سریال نشان داد که در یاد و خاطره تماشاگران باقی خواهد ماند.
یاغی | عصیان
کارگردان: محمد کارت
جاوید یاغی درمانده و مستاصل و تنهاست و جز یک خواهر در این دنیای بزرگ کسی را ندارد. او در تمام زندگیاش یاد گرفته برای بقا مبارزه کند، مبارزهای بیحاصل و بیثمر درست مثل مبارزه در زمین کشتی خاکی.
جاوید نمیخواهد یکی از بچههای مفنگی و دزد آن محلهی طاعونزده باشد به همین دلیل تمام تلاشش را میکند ولی همواره به در بسته میخورد. او از اینکه همه زورش را به کار میگیرد تا آدم دیگری باشد، عاصی است. علی شادمان در یاغی شخصیتی را اجرا میکند که ربطی به کارنامه کاریاش ندارد.
او اینبار کنشگر است و برای شورشی که انجام میدهد، دلیل دارد. بازی در نقش جاوید باردیگر ثابت کرد که شادمان همان بازیگری است که میتوان به او اطمینان کرد و هر نقشی را به او سپرد و مطمئن بود پسر خوب سینمای ایران با قدرت آن را بازی خواهد کرد.
بهطورکلی فیلم های علی شادمان همگی برای او کارنامهی درخشانی را رقم زدهاند، نقشهایی که تا مدتها در ذهن تماشاگر میماند.