لبخند؛ یکی از بهترین ژانرهای ترسناک که تاکنون دیده اید!
«لبخند» (Smile) یکی از بهترین فیلمهای ترسناکی است که در سالهای اخیر دیدهایم؛ در این فیلم، داستان جذاب و فضای دلهرهآور با ترسهایی ناگهانی و غافلگیرکننده همراه شدهاند.
به گزارش وقت صبح؛ ترسهای ناگهانی و شوکآور یا به اصطلاح «جامپ اسکِرها» یکی از عناصر ثابت و همیشگی فیلمهای ترسناک هستند. اما منتقدان معمولا تکیۀ بیش از حد فیلمهای ترسناک بر روی «جامپ اسکر» را یک جور ضعف تلقی میکنند، چون فکر میکنند هنر این فیلمها در آفریدن فضاها و داستانهای ترسناک است و نه فقط از جا پراندن مخاطب با صداهای بلند و اتفاقات ناگهانی. اما فیلم «لبخند» همه چیز را با هم دارد؛ این فیلم داستان خلاقانه و پرتعلیق و فضای دلهرهآور را با تعداد زیادی جامپاسکرهای تکاندهنده ترکیب کرده تا بینندهاش را به مرز سکته ببرد!
داستان فیلم دربارۀ زنی به اسم رُز است که به عنوان روانشناس در یک بیمارستان روانی کار میکند. رز در کودکی شاهد خودکشی مادرش بوده و این زخم روحی هنوز با او همراه است؛ هرچند که ظاهرا توانسته این آسیب را در وجود خودش سرکوب کند و زندگی عادی و آرامی داشته باشد. اما یک روز یک زن جوان آشفته و بدحال را به بیمارستان میآورند و این آغاز رو به رو شدن رز با بزرگترین وحشتهایی است که کسی ممکن است تجربه کند.
رز مسئول گفتگو با این بیمار جدید میشود. زن در حالیکه ترس تمام وجودش را فراگرفته به رز میگوید که دیوانه نیست، اما دائما یک موجودی را میبیند که به شکلی بسیار ترسناک به او لبخند میزند. این موجود خودش را با چهرههای مختلف به او نشان میدهد؛ گاهی با چهرۀ آدمهای آشنا و گاهی هم با چهرۀ غریبهها. زن میگوید این موجود به او گفته است که قرار نیست زیاد زنده بماند.
درحالیکه رز دارد سعی میکند که از بیماری زن سر دربیاورد، ناگهان بیمار شروع به فریاد زدن میکند و بعد از چند لحظه درحالیکه دارد با لبخندی هولناک به رز نگاه میکند، گلوی خودش را با یک قطعه از گلدان شکسته میبرد و میمیرد. از اینجا به بعد انگار نفرینی که او را گرفتار کرده بود به سراغ رز میآید.
فیلم «لبخند» داستان بسیار پرکشش و غیرقابلپیشبینیای دارد که از ابتدا تا انتها جاذبۀ خودش را حفظ میکند و هرگز از ریتم نمیافتد. در تمام مدت همه چیز در حالتی از تعلیق قرار دارد؛ تعلیقی دلهرهآور که در هر لحظه ممکن است شما را با یک غافلگیری ترسناک رو به رو کند.
خلاقیت جالبی که در فیلم وجود دارد این است که یک چیز دوستداشتنی و اطمینانبخش مثل لبخند را به موضوعی برای عمیقترین و آزاردهندهترین ترسها تبدیل میکند.
سوزی بیکن در نقش رز بازی قدرتمند و درخشانی ارائه کرده و مسیر تبدیل شدن یک روانشناس آرام و عاقل را به یک آدم پریشان و ترسیده که در هیچجا احساس آرامش نمیکند، بسیار باورپذیر و همدلیبرانگیز به نمایش درآورده است.
اما فقط ترس از موجود اهریمنی نیست که رز باید با آن رو به رو شود؛ او در جایی از داستان فیلم با یک دوراهی خیلی سخت رو به رو میشود که تصمیم گرفتن دربارۀ آن به خودی خودش سرشار از اضطراب و وحشت است.
موضوع انتقال نفرین از یک فرد به فرد دیگر ما را به یاد فیلمهایی مثل «حلقه» میاندازد؛ اما در اینجا یک نوار ویدئویی نیست که نفرین را منتقل میکند بلکه چیزی درونیتر و عمیقتر است، یعنی زخمهای روحی که از کودکی با افراد همراه بودهاند.
نکتۀ مثبت دیگر در مورد فیلم «لبخند» این است که ما را در مورد ماهیت واقعی این موجود ترسناک به تردید میاندازد؛ تا آخر فیلم ما در تردید هستیم که این موجود ترسناک یک نفرین واقعی است یا انعکاسی از یک چیز ذهنی.
دقیقا همین تردید و پرسش است که در آخرین دقایق فیلم باعث به وجود آمدن یک چرخش داستانی غافلگیرکننده و البته ترسناک میشود. با در نظر داشتن همۀ این ویژگیها، با اطمینان میشود گفت که «لبخند» یکی از بهترین فیلمهای ترسناکی است که امسال و حتی در سالهای اخیر دیدهایم.
منبع: فرادید