کنایه مجری باسابقه به مدیران صداوسیما

در عرصه اجرا یک‌بار یک مسیری را رفته‌ایم اما مدیران از تجربه گذشتگان بهره نمی‌برند و می‌خواهند چرخ را دوباره اختراع کنند.

کد خبر : ۲۲۴۳۶۶
لینک کوتاه کپی شد
1

به گزارش وقت صبح، این روزها خبر بازگشت محمدرضا گلزار به عرصه اجرا بسیار دست به دست می‌شود و همین موضوع باعث شده تا ذهن خاطره‌هایی که در پرده ذهن نگه می‌دارد را به یاد آورد، روزگاری که تلویزیون احسان علیخانی و عادل فردوسی‌پور داشت و گلزار مسابقه برگزار می‌کرد، رضا رشیدپور صبح‌ها برنامه زنده روی آنتن می‌برد و سروش صحت در «کتاب باز» مهمانان فرهیخته دعوت می‌کرد، روزگاری که چندان دور نبود و همه ما آن را به خاطر می‌آوریم و این روزها تبدیل به یک حسرت شده است.

حسرتی که عده‌ای آن را ناشی از نگاه‌ها خصمانه مدیران می‌دانند و عده‌ای دیگر آن را پرورش استعداد تازه نفس؛ اما نکته‌ای که وجود دارد این است که می‌شد نیروهای تازه نفس را در کنار پیشکسوتان به کار گرفت تا به قول هرمز شجاعی‌مهر لازم نباشد چرخ را دوباره اختراع کنیم.

به بهانه همین ماجرا به گفت‌وگو با هرمز شجاعی‌، مجری پیشکسوت تلویزیون پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

در دوره‌ای تلویزیون مجریان بسیار توانمندی داشت که اتفاقا شهرت و محبوبیت خوبی هم داشتند، اما امروز چنین چیزی را در تلویزیون نمی‌بینیم و جای این موضوع بسیار خالی است، آیا این ماجرا می‌تواند آسیب‌رسان باشد؟

ابتدایی‌ترین مسئله هر کاری آموزش است، مسئله‌ای است فراموش شده و بعد از آن هم مسئله انتخاب مطرح می‌شود، ما برای ماجرای اجرا نه انتخاب‌های درستی داریم و نه آموزش درستی را ارائه کرده‌ایم. وقتی چنین موضوعاتی وجود ندارد، توقع دارید که چه مجریانی تربیت شود. معیار ما برای انتخاب چیست؟

من همیشه گفتم که یک مجری خوب باید چند ویژگی داشته باشد، صدای خوبی، سواد بالا، انسان موجه و قابل قبولی باشد و از همه مهم‌تر شخصیت توانمندی برای اجرا داشه باشد؛ آیا تلویزیون این معیارها را رعایت می‌کند؟ مطمئنم که چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد. آیا مجریان ما به قدری سواد و اطلاعات دارند که مقابل خانواده‌ها بایستند، حرف بزنند؟ وقتی این ماجرا نباشد، طبیعتا چنین مشکلی پیش می‌آید.

در واقع شما اشتباه استراتژیک صداوسیما را عدم آموزش می‌دانید؟

بله، اگر بخواهم به یک اشتباه استراتژیک اشاره کنم، در وهله اول قطعا مسئله آموزش است و دوم اینکه آدم‌های عاشق را باید انتخاب کند.

در یک دهه گذشته حتی مدیران سازمان هم به مسئله کاهش مخاطب اشاره کرده‌اند، شما جایگاه مجریان برای این وضعیت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

یک برنامه تلویزیونی یا رادیویی عوامل بسیار زیادی را دور خود جمع می‌کند، مثل نویسنده، کارگردان، گزارشگر و... این موارد را چه کسی تقدیم مخاطب می‌کند؟ مجری و گوینده مسئولیت ارائه را بر عهده دارد، حالا اگر آن مهارت و تسلط در مجری وجود نداشته باشد و نتواند آن را خوب ارائه کند، نه دیده می‌شود و نه ارزشی دارد. شما بهترین ترانه و بهترین خواننده را داشته باش وقتی نتوانی آن را به جا و به موقع ارائه کنی، کوچک‌ترین ارزش و دست‌آوردی ندارد.

تفاوت مجری شدن و اجرا در گذشته با حال حاضر چیست؟

اینکه راحت‌تر شده، یا سخت‌تر را نمی‌توانم بگویم چون تعریف هرکس از راحتی و سختی متفاوت است اما نوع رویکرد و نگرش تغییر کرده است. در گذشته ملاک و معیار دانش مجری و گوینده و اشراف او روی ادبیات کشور بود، اما در حال حاضر فکر نمی‌کنم این ماجرا چندان اهمیتی داشته باشد.

پس چه چیزی پررنگ است؟

این موضوع را باید از مدیران سازمان که انتخاب کننده هستند بپرسیم، من انتخاب‌گر نیستم، چهل سال پیش‌ انتخاب شدم و اجرا را انجام دادم. در حال حاضر اما نحوه انتخاب آدم‌ها گزینشی است، دوستان و همفکرانشان را برای اجرا می‌آورند.

باتوجه به ساختار برنامه‌ها راهکاری که می‌توان برای ارتقای سطح برنامه‌های تلویزیونی ارائه کرد چیست؟

در گام اول باید آزمونی برگزار شود و شرط ورود هم عاشق بودن است، نه آشنا بودن، کسانی که وارد این آزمون می‌شوند باید عاشق کارشان باشند نه اینه صرفا چون عقاید مشابهی دارند و هیچ استعدادی در این زمینه ندارند وارد آزمون شوند. اساس انتخاب باید بیان زیبا، تسلط روی موضوعات و این موارد است.

اما الان این ماجرا نیست و ماحصل مدیریت اشتباه را می‌بینیم، موضوعی که سالیان سال آن را بررسی کردیم، دوباره بدون استفاده از تجربیات گذشته می‌خواهیم پیش ببریم، در واقع در عرصه اجرا می‌خواهیم چرخ را دوباره اختراع کنیم. راهی که یکبار رفتیم و نتیجه آن را دیده‌ایم را دائم تکرار می‌کنیم.

منبع: خبرآنلاین