از پارتی مومیایی چه می دانید؟
اگر به دنبال یک شب عالی در ۱۵ ژانویه ۱۸۳۴ بودید، مهمانی توماس پتیگرو قطعاً جایی بود که میتوانستید این شب عالی را در آن تجربه کنید. این یک مهمانی عادی نبود. رویدادی بود که باید برای حضور در آن بلیط تهیه میکردید.
به گزارش وقت صبح، لندنیهای خوششانسی که آن شب توانسته بودند بلیط کالج سلطنتی جراحان را تهیه کنند، مشتاقانه منتظر یک تجربه نادر بودند: پتیگرو قرار بود مقابل چشمان آنها، به آرامی یک مومیایی معتبر مصری از سلسله بیست و یکم را باز کند.
اگر به سیاق امروز بخواهیم این مراسم را نامگذاری کنیم، باید بگوییم این یک «مومیاییپارتی» بود!
به گزارش فرادید، بازکردن مومیایی تنها یکی از نشانههای «مصرشیفتگی» بود که در قرن نوزدهم انگلستان را فرا گرفته بود. اروپاییها از زمان شکسپیر مومیایی میخریدند تا از آنها به عنوان دارو، رنگدانه یا حتی طلسم استفاده کنند.
جنگهای ناپلئونی و گستره استعماری انگلستان علاقهای دوباره به گذشته مصر ایجاد کرده بود، تا جایی که به نقل از نجیبزادۀ فرانسوی فردیناند دو ژرامب در سال ۱۸۳۳: «اصلا آبرومندانه نبود بدون مومیایی در یک دست و کروکودیل در درست دیگر از مصر، بازمیگشتید!»
تقاضا به حدی زیاد بود که صنعت توریستی نوپای مصر، مومیاییها را از کمبازدیدترین مکانهای کشور به خرابههای محبوبتر خود منتقل میکرد تا بازدیدکنندگان خارجی را راضی کند.
توماس پتیگرو واجد شرایط منحصربفردی بود تا این رابطه عاشقانه با مردگان مصر را به سطح بالاتری برساند. پتیگرو جراحی بسیار مشهور با علایق باستانی بود که به تازگی کتاب «تاریخ مومیاییهای مصری» را منتشر کرده بود که بسیار مورد استقبال قرار گرفته بود (۱۸۳۴). او بهعنوان دوست بسیاری از هنرمندان و نویسندگان از جمله چارلز دیکنز، میدانست چگونه نظریه علمی را به منظرهای جذاب تبدیل کند. او نخستین کسی نبود که یک مومیایی را جلوی تماشاگران باز میکرد، اما کسی بود که این رویه را به یک «اجرا» تبدیل کرد.
موفقیتآمیز بودن این اجرا تضمینشده بود: ترکیب مصر، علم و ترس برای ویکتوریاییها مقاومتناپذیر بود. همان مردمی که درآوردن دستکشهای خود را در جمعهای مختلط، مبتذل میدانستند، از اینکه جسد هزاران سالهای مقابل چشمان آنها، عریان شود، لذت میبردند.
انگلیسیها تنها کسانی نبودند که تحت تأثیر این عاشقانه وحشتناک با مومیاییها قرار گرفتند. تئوفیل گوتیه، نویسنده فرانسوی، در کتاب خود به نام «عاشقانه یک مومیایی و مصر»، یکی از این رویدادهای باز کردن مومیایی در نمایشگاه ۱۸۵۷ را توصیف میکند.
به گفته گوتیه، طوفانی خارج از موزه مردمشناسی که گشودن مومیایی در آن انجام میشد، بپا شده بود. نِس خونز، زنی که قرار بود مومیاییاش باز شود، در دستگاهی قرار داده شده بود که حین باز شدن باندها از بدنش، طوری به نظر میرسید که انگار در حال رقصیدن است. با کنار رفتن باندها به آرامی، تعدادی جواهرات روی بدن او آشکار شد (گوتیه به ما اطلاع میدهد که عتیقهفروشیها پر از امثال آنهاست).
حیرت او از منظرهای که در مقابلش قرار دارد: زنی که به قول خودش «در آفتاب راه میرفته، (…) پانصد سال قبل از موسی و دو هزار سال قبل از عیسی مسیح میزیسته» قابل لمس است، اما آدم در تعجب است که آیا احساس کنونی او از این که چشمان زن با تحقیر به او مینگرد، آمیخته به اندکی گناه نیست.
در آن سوی کانال مانش، توماس پتیگرو احتمالاً این قبیل نگرانیها را تجربه نمیکرد. گفته میشود یکی از اهداف او این بود که از طریق اندازهگیریهای جمجمه ثابت کند مصریان باستان در واقع قفقازی بودهاند و منشأ آفریقایی یا سیاهپوست نداشتند. هرچند هر باز کردنی طبق برنامه پیش نمیرفت؛ در یک مورد باندها با جسد ترکیب شده بودند، در موردی دیگر یک مومیایی سرش پر از شن بود و حتی داستان شاهزاده خانمی نقل شد که معلوم شد مرد است. اما به هر حال شهرت پتیگرو روز به روز افزایش یافت.
دوک همیلتون بسیار از کار او قدردانی میکرد، تا حدی که از او دعوت کرد جسد خودش را پس از مرگ مومیایی کند. پتیگرو پذیرفت و سال ۱۸۵۲ دوک در تابوت شاهزاده خانم بینامی که سالها قبل آن را در فرانسه به دست آورده بود، به قصد اهدا شدن به موزه بریتانیا دفن شد. در نتیجه، همیلتون بریتانیایی، جایگاهش را در دایرهالمعارف مومیاییهای مَت کاردین (۲۰۱۴) به دست آورد.
مومیاییهای مصری، تنها عشق پتیگرو نبودند. او در یکی از معروفترین مهمانیهای خود، سر مومیاییشده یاگان، یک شورشی بومی استرالیایی که مخالف حکومت استعماری بود را به مهمانانش نشان داد.
پس از کشته شدن یاگان توسط شکارچیان جایزهبگیر، پتیگرو به مدت ۱۸ ماه سر او را به طور انحصاری در اختیار داشت. او سر را با پرهای کاکادو و سربند تزئین کرد و آن را مقابل تابلوی سفارشی ویژهای به نمایش گذاشت که دو فرهنگ بریتانیایی و بومی را در هماهنگی به تصویر میکشید. از مهمانان دعوت شد جزوه همراه را به عنوان یادگاری آن شب خریداری کنند.
در نهایت، با افزایش محبوبیت ایده حفظ فرهنگهای باستانی، باز کردن مومیایی در جامعه علمی به تدریج منسوخ شد.
مترجم: زهرا ذوالقدر