متن احساسی و ادبی “مونا فرجاد” برای مرگ “غنچه” گربه اش

وقت صبح - مونا فرجاد نوشت: غنچه جان غنچه ،خانم عزیز دلم دختر کوچکم. تو تنها گربه ما نبودی عضو کوچک خانواده ما بودی.

در این سالها فقط عشق و محبتت را بی دریغ به من بخشیدی بخشی از قلبم را با رفتنت با خود بردی و آنجا همیشه خالی از بودنت است.

خانه پر سکوت تر از قبل شده هر جا را مینگرم تو آنجا بودی صدای خُرخر کردنت گوش نوازترین موسیقی جهان برای من بود.

چشمانم هیچگاه فراموش نخواهند کرد پنجولهای کوچک پشمالوی تو را که هر روز ۶ صبح با ضربه هایش بیدار می‌شدند.

همه ی کسانی که تو را میشناختند با آنکه از پنجولها و بداخلاقی هایت خاطره های فراوان دارند چشمانشان پر از اشک شد و از نبودنت غمگین شدند.

من بار دیگر عضوی از خانواده را از دست دادم و چه تجربه تلخیست.

این آخرین عکس از من و توست با آن چشمان درشت زیبایت کوچک دمدار من عزیز مادر سلام مرا به مامان منیژه جانم برسانم.

دوستتان دارم تا ابد