نابغه سینما که این گونه آمار طلاق را بالا برد!

پدرش اسقف برگمان در کودکی او را داخل قفسه کابینت زندانی می‌کرد و کتک می‌زد. یک شب ادراری کافی بود تا اسقف برگمان پسرش را در انباری خانه حبس کند. شاید به همین دلیل بود که اینگمار در مقعطی از زندگی ایمان خود را کاملاً از دست داد.

کد خبر : ۲۰۶۰۵۷
لینک کوتاه کپی شد
0

به گزارش وقت صبح به نقل از ایرنا، اینگمار برگمان که برخی منتقدان او را بزرگ‌ترین کارگردان تاریخ سینما می‌دانند. در ۱۴ ژوئیه ۱۹۱۸ در سوئد به دنیا آمد. مادرش پرستاری بود که اینگمار به او عشق می‌ورزید و از ترس پدر به او پناه می‌برد.

با تولد خواهرش مارگارتا؛ اینگمار دیگر حتی چندان مورد توجه مادر نیز قرار نمی‌گرفت و اتاقی دیگر برای او در نظر گرفته شد. یکبار حتی تصمیم به کشتن خواهرش گرفت اما وقتی می‌خواست او را خفه کند مارگارتا جیغ بلندی کشید و نقشه ناکام ماند.

اجبار به حضور در کلیسا

پدر او را به‌زور به کلیسا می‌برد. اینگمار رغبتی به گوش‌دادن به خطبه‌های پدر نداشت. ولی آهنگ‌های نواخته شده در کلیسا را با علاقه گوش می‌داد. برگمان نوجوان همچنین مجذوب بنا و نقاشی‌های کلیسا شده می‌شد:

«به جهان رمزآمیز کلیسا و قوس‌های نرم، دیوارهای ضخیم، بوی جاودانگی. و نور رنگین خورشید که در چمنزارهای نقاشی‌های قرون وسطایی می‌لرزید و اشکال منحنی روی سقف‌ها و دیوارها علاقه‌مند شده بودم. آن‌جا هر چیزی که تخیل یک نفر می‌تواند آرزو کند وجود دارد: فرشتگان، قدیسین، اژدهایان، پیامبران، شیاطین و انسان‌ها.»

شاید همین کودکی و نوجوانی پر از احساس تناقض و ناامنی بود که در آینده، آهنگی غمناک به فیلم‌هایش داد.

علاقه به هیتلر

اینگمار از همان کودکی به تئاتر علاقه‌مند شد. ۹ساله بود که سربازانِ اسباب‌بازی خود را با یک فانوس جادویی عوض کرد. او با استفاده از عروسک‌هایش، در اتاقش نمایش اجرا می‌کرد و به جای تمام شخصیت‌هایش، حرف می‌زد.

در تابستان ۱۹۳۶ در یک راهپیمایی نازی‌ها توانست آدولف هیتلر را از نزدیک ببیند و مجذوب او شود:

«تا سال‌ها طرف‌دار هیتلر بودم و از پیروزی‌های او خوشحال و از شکست‌هایش ناراحت می‌شدم. او به طرز عجیبی کاریزماتیک بود و بلد بود چطور توده مردم را به هیجان بیاورد.»

طولی نکشید که خبر قتل‌عام و نسل‌کشی هیتلر در اردوگاه‌های کار اجباری زمزمه کوچه و خیابان‌های اروپا شد. ولی اینگمار ابتدا آن‌ها را انکار می‌کرد. اما طولی نکشید که به واقعیت داشتن آن‌ها پی برد و دست از حمایت از هیتلر برداشت.

اینگمار در ۱۹۳۷ وارد دانشگاه استکهلم شد تا هنر و ادبیات بخواند. اما بیشتر وقت خود را صرف دیدن تئاتر و فیلم کرد و هیچ‌گاه فارغ‌التحصیل نشد.

اینگمار از فرصت دانشگاه استفاده کرد و چندین نمایشنامه نوشت و به‌عنوان دستیار کارگردان مشغول به کار شد.

او همچنین در این دانشگاه عاشق دختری جوان شد و با او ازدواج کرد.

این اولین و آخرین ازدواج او نبود و برگمان ۴ همسر دیگر برگزید که غیر از آخری، همگی آن‌ها به طلاق ختم شد. حاصل این ازدواج‌ها ۹ فرزند بود.

واپسین همسر او اینگرید ون روزن بود که در سال ۱۹۹۵ فوت کرد و هیچ‌وقت از برگمان طلاق نگرفت.

قصه زن تن‌فروش

برگمان ورود خود به سینما را با بازنویسی فیلمنامه در سال ۱۹۴۱ شروع کرد. نخستین فیلمنامه مهم او شکنجه نام داشت. برگمان دستیار کارگردان این فیلم نیز بود.

اما اولین فیلم مهمی که برگمان هم فیلمنامه آن را نوشت و هم کارگردانی‌اش کرد فیلم زندان است که به زندگی زن تن‌فروشی می‌پردازد که اقدام به خودکشی کرده است.

او طی ده سال آینده ۱۲ فیلم ساخت که هیچ‌کدام چندان مورد توجه منتقدان قرار نگرفت.

فیلمی که شهرت جهانی را برای برگمان به ارمغان آورد. لبخندهای یک شب تابستانی بود که توانست جایزه بهترین اثر طنز شاعرانه را نصیب او کند.

برگمان با ساخت دو فیلم مهر هفتم و توت‌فرنگی‌های وحشی خود را تبدیل به یک فیلمساز جهانی کرد.

مهر هفتم، جایزه هیئت داوران جشنواره فیلم کن را گرفت و توت‌فرنگی‌های وحشی خرس طلایی برلین را ربود.

برگمان که فیلمسازی کم‌خرج بود مهر هفتم را تنها با ۱۵۰ هزار دلار هزینه ساخت. برگمان می‌گوید:

من هیچ‌وقت در رابطه با تأمین بودجه ساخت فیلم‌هایم دچار مشکل نبودم زیرا:

۱. هیچ‌وقت در آمریکا زندگی نکردم که مدام فکرم دنبال گیشه باشد

۲. اساساً هیچ‌کدام از فیلم‌هایم پرخرج نبودند. مثلاً سریال تلویزیونی ۶ قسمتی صحنه‌هایی از یک ازدواج تنها دویست هزار دلار خرج برداشت.

سه‌گانه مذهبی

فکر ساخت توت‌های فرنگی‌های وحشی وقتی به ذهن او خطور کرد که برای دیدن مادربزرگش به خانه او رفته بود.

برگمان تصمیم گرفت فیلمی را بسازد که در آن فکر مردی پیر مدام در حال سفر به دوران کودکی و زمان حال خود است.

او سپس سه فیلم همچون در یک آینه، نور زمستانی و سکوت را ساخت که موضوع آن در رابطه باخدا و مذهب است.

منتقدان به‌خاطر شباهت این سه فیلم با هم آن را سه‌گانه برگمان نامیدند. برگمان اگر چه ابتدا این تعبیر را قبول نداشت ولی بعدها خودش نیز از این سه فیلم با عنوان سه‌گانه برگمان یاد کرد.

او پس از ساخت این سه‌گانه، کمتر در دیگر آثارش به موضوعات اعتقادی و مرگ پرداخت و مدعی شد دیگر از مرگ نمی‌ترسد.

برگمان که همچون در یک آینه را در جزیره فارو ساخت و آن‌قدر به فضای این جزیره علاقه‌مند شد. که سال‌ها بعد یعنی در سال ۲۰۰۳ خانه خود در استکهلم سوئد را فروخت و تا پایان عمر در این جزیره باقی ماند.

او شش فیلم و یک سریال تلویزیونی را در این جزیره ساخت.

جوایز

برگمان سه بار برنده جایزه اسکار شد: جایزه‌ی بهترین فیلم خارجی برای چشمه باکره (۱۹۶۰). جایزه‌ی بهترین فیلم خارجی برای هم‌چون در یک آینه (۱۹۶۱)، برنده جایزه‌ی بهترین فیلم خارجی برای فانی و الکساندر (۱۹۸۳).

او همچنین برنده ۶ جایزه جشنواره کن، ۷ جایزه گلدن کلوپ و ۷ جایزه گلدبک و دو جایزه از جشنواره برلین و غیره شده است.

دیگر فیلم‌های مشهور برگمان به این شرح است:

پرسونا (۱۹۶۶)

شرم (۱۹۶۸)

تماس (۱۹۷۱)

فریادها و نجواها (۱۹۷۳)

صحنه‌هایی از یک ازدواج (۱۹۷۴)

فلوت سحرآمیز (۱۹۷۵)

چهره‌به‌چهره (۱۹۷۶)

تخم مار (۱۹۷۷)

سونات پاییزی (۱۹۷۸)

پس از تمرین (۱۹۸۰)

ساراباند (۲۰۰۳)

باز گذاشتن دست بازیگران

برگمان از ۱۹۵۳ همکاری خود با سون نیکویست فیلم‌بردار را شروع کرد که تا پایان عمر او ادامه داشت. نیکویست از فیلم‌بردارهای قابل آن دوره بود. برگمان از یک سال قبل در ارتباط با فیلم با سون حرف می‌زد. سپس به فارو می‌رفت و مشغول نوشتن فیلمنامه می‌شد.

برگمان اغلب فیلمنامه‌هایش را خودش می‌نوشت. او در واپسین آثار سینمایی‌اش به بازیگران اجازه می‌داد تا حدودی نقششان را متفاوت با آن چه در فیلمنامه است بازی کنند.

برگمان می‌گوید: اگر چنین کاری نمی‌کردم نتیجه کار یک فاجعه می‌شد. من تنها حس و هدفی را که داشتم به آن‌ها می‌گفتم و دست آن‌ها را حتی در انتخاب دیالوگ باز می‌گذاشتم. البته جوان که بودم این‌طور عمل نمی‌کردم ولی از ۵۰ سال به بالا این‌گونه شدم.

او هنگام مرور صحنه‌های ضبط شده هم به این فکر می‌کرد که آیا این صحنه خوب و کافی از کار درآمده است یا باید تغییر کند.

تأثیر بر کارگردانان بزرگ تاریخ سینما

برگمان در طول زندگی خود ۶۲ فیلم ساخت و ۱۷۰ نمایش را کارگردانی کرد. فیلمسازان بزرگ دیگری مثل دیوید لینچ، استنلی کوبریک، کریشتوف کیشلوفسکی، لارس فون تریه و آندری تارکوفسکی. اکیرو کورساوا، مارتین اسکورسیزی، فدریکو فلینی، سرگئی پاراجانف از او به عنوان کسی که بر کارهایشان تأثیر گذاشته یاد کرده‌اند.

سریال او آمار طلاق را بالا برد

وقتی سریال صحنه‌هایی از یک ازدواج برگمان از تلویزیون سوئد پخش می‌شد خیابان‌ها خلوت می‌شد. زیرا مردم در خانه پای گیرنده‌های خود نشسته بودند.

این سریال آمار طلاق در سوئد را افزایش داد چون بسیاری از زوج‌ها با دیدن این سریال، جرات کردند حرف‌هایشان را صریح به یکدیگر بزنند.

برگمان ۳۰ ژوئیه ۲۰۰۷ در خانه‌اش در جزیره‌ی فارو در خواب درگذشت. به دلیل تلاش‌های بی‌شمار برگمان در صنعت فیلم‌سازی، چهره‌ی برگمان روی اسکناس ۲۰۰ کرون سوئد قرار گرفت.