اخبار برخط
اخبار برخط

در ستایش نادیدگی؛ وقتی دیده‌شدن جای زیستن را می‌گیرد

«ابزاری برای بهتر زیستن، نه جایگزینی برای زیستن. من در خیابان که راه می‌روم بیشتر از تصادف با ماشین، از تصادف با آدم‌ها می‌ترسم. آدم‌هایی که چشم در چشم نمی‌شوند؛ که به‌جای لبخند، انگشت‌شان روی صفحه گوشی سُر می‌خورد؛ و چه غم‌انگیز است دیدن مادری که کودکش را به پارک آورده، اما با کسی چَت می‌کند، نه با فرزندش که دو قدم آن‌طرف‌تر با نگاهش دنبال توجه می‌گردد. اکنون همه‌چیز بالقوه عمومی است.»

در ستایش نادیدگی؛ وقتی دیده‌شدن جای زیستن را می‌گیرد

هم میهن در مطلبی نوشت: در جهانی که هر لحظه‌اش ثبت می‌شود و هر حسی باید دیده شود، ما آدم‌ها آرام‌آرام ناپدید می‌شویم؛ نه در تاریکی بلکه در نور آزاردهنده صفحه‌ها. گوشی‌های هوشمند که روزی وعده «وصل شدن» می‌دادند، اکنون تیغ نامرئیِ پیوندهای انسانی‌اند. ما در اتصال دائمی، گسسته‌ایم؛ از خود، از دیگران و از معنا. ما همان آدم‌های داستان «ماشین می‌ایستد» مورگان فورستر هستیم، ساکن سلول‌هایی دیجیتال در پیوند با همه جهان، بی‌ارتباط با خود. 

درحالی‌که همدیگر را از قاب‌ها می‌بینیم، آهسته‌آهسته خودمان را گم می‌کنیم. امروز با هر آپدیت، چیزی در ما دانلود نمی‌شود، بلکه چیزی در ما پاک می‌شود؛ تأمل، معاشرت، خلوت و حضور. وقتی کودک به‌جای گوش سپردن به لالایی مادر، با صدای نوتیفیکیشن بزرگ می‌شود، آنچه در مغز او شکل می‌گیرد، عطش دائمی برای دیده‌شدن است، نه میل به فهمیدن. فرهنگ ما ایرانی‌ها اکنون به استوری‌ها محدود شده. تاریخچه‌هایمان، جملاتی فرّارند که بعد از ۲۴ ساعت ناپدید می‌شوند؛ مثل همین آدم‌ها، همین لحظه‌ها و همین معناها. فناوری قرار بود ابزار باشد؛ 

ابزاری برای بهتر زیستن، نه جایگزینی برای زیستن. من در خیابان که راه می‌روم بیشتر از تصادف با ماشین، از تصادف با آدم‌ها می‌ترسم. آدم‌هایی که چشم در چشم نمی‌شوند. که به‌جای لبخند، انگشت‌شان روی صفحه گوشی سُر می‌خورد. و چه غم‌انگیز است دیدن مادری که کودکش را به پارک آورده، اما با کسی چَت می‌کند، نه با فرزندش که دو قدم آن‌طرف‌تر با نگاهش دنبال توجه می‌گردد. اکنون همه‌چیز بالقوه عمومی است. 

هر فکر، هر تصویر و هر واکنش. و بدتر از آن، عادی‌شدن این افشای دائمی است. اینکه هیچ‌کس دلش نمی‌خواهد چیزی را فقط برای خودش نگه دارد؛ یک غروب، یک شعر یا حتی یک قطره اشک. همه‌چیز باید منتشر شود، لایک بخورد و دیده شود. اما من هنوز در سکوت نیمه‌شب‌ها، وقتی برق رفته و آنتن نیست، شادی خاموش و گمنامی را تجربه می‌کنم؛ شادمانی نادیدگی، تنها بودن و خود بودن. لحظاتی که بوی خلوتِ کهنِ انسان را می‌دهد. از همین‌جا، از دل تهرانِ انباشته از دکل‌های مخابراتی، بیایید به خودمان یادآوری کنیم که ما بیش از اینترنت، به آغوش نیاز داریم. 

بیش از فالوئر، به هم‌صحبتی و بیش از هر تکنولوژی، به احساسی ناب، واقعی و انسانی. هانا آرنت، فیلسوفی که دغدغه اصلی‌اش «فکرکردن» بود، هشدار داده بود که اگر فناوری بدون اندیشه به‌کار گرفته شود، می‌تواند راه را برای شکل‌گیری ابتذالِ شر بگشاید. امروز هم ما با شکل تازه‌ای از همین ابتذال روبه‌رو هستیم؛ ابتذالِ ارتباط: ؛ سیلی از پیام‌ها، اما تهی از معنا. در گذشته، زمان انگار آرام‌تر می‌گذشت؛ نه به این خاطر که عقربه‌ها کندتر می‌چرخیدند، بلکه چون آدم‌ها واقعاً زندگی می‌کردند، نه فقط می‌دویدند. 

امروز اما لحظه‌ها آن‌چنان بی‌وقفه از پی هم می‌گذرند که پیش از آن‌که «اکنون» را لمس کنیم، «آینده‌ای» می‌رسد که هرگز اکنون نمی‌شود. این معلق‌بودن مداوم، نتیجه همان اتصال دائمی است. بی‌تردید علم راه آگاهی را روشن می‌کند، اما انسان تنها با علم زنده نمی‌ماند. او به شعر نیاز دارد، به خاطره، به لمس، به سکوت، به خلوت و به حضور. او باید گاهی گوشی‌اش را خاموش کند و افق را با چشم خودش ببیند؛ نه از پشت فیلتر، نه در قالب پُست و نه برای گرفتن لایک. فناوری ارتباطی در حالی‌که امکان «پیوستگی» مداوم را فراهم آورده، به‌طرز پارادوکسیکالی گسست‌های عاطفی و معرفتی عمیق‌تری را رقم زده است. 

فرد در معرض بمباران اطلاعاتی، گرفتار فراموشی معنا و فروکاست تجربه انسانی به تجربه تصویری و مصرف‌گرایانه می‌شود. در چنین وضعیتی، حضور دائمی در فضای دیجیتال به‌جای آن‌که نشانگر مشارکت در زیست جمعی باشد، گاه به‌شکلی از انزوا و واگرایی درونی می‌انجامد. اندیشمندانی چون هایدگر و ایلول، نسبت به ماهیت ذات‌گرایانه فناوری هشدار داده‌اند. هایدگر تکنولوژی را نه صرفاً ابزار، بلکه شیوه‌ای از انکشاف هستی می‌داند؛ شیوه‌ای که در آن، جهان به منبعی برای بهره‌برداری بدل می‌شود و انسان، خود در مقام «منبع انسانی» یا داده‌ای برای پردازش قرار می‌گیرد. 

این نگرش، پرسشی بنیادی را پیش می‌کشد که آیا فناوری ما را به حقیقت نزدیک‌تر کرده، یا افق‌های معنا را تیره‌تر ساخته است؟ این یادداشت ستایشی کور از گذشته یا دعوتی به ترک فناوری نیست، بلکه پیشنهادی است برای بازنگری در جایگاه آن. ما نیازمند بازتعریفی از نسبت خود با ابزارها هستیم. نیازمند آنیم که گاه گوشی را خاموش کنیم، نگاه را از صفحه به چهره دیگری بدوزیم و به یاد آوریم که ارتباط، پیش از آن‌که یک «فرآیند اطلاعاتی» باشد، یک «رویداد انسانی» است.

نویسنده: قادر باستانی‌تبریزی پژوهشگر علوم ارتباطات

نویسنده:

این خبر را به اشتراک بگذارید.
این خبر را به اشتراک بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2534696_489
از جام تا جنجال؛ پایان دوران درویش در پرسپولیس
2534736_897
پاسخ به اظهارات جنجالی مهدی طارمی درباره بازسازی ورزشگاه آزادی
2534769_993
پرسپولیس زیان‌ده؛ ۱۲۲ میلیارد زیر است!
2534774_860
آمار‌های منفی پرسپولیس با اسماعیل کارتال
2534781_680
تراکتور در مسیر استقلال و پرسپولیس؛ قهرمانان تمام‌عیار!
2534787_501
بمب تراکتور یک سال بعد عمل کرد
2534799_758
تصاویر؛ رکورد تاریخی افشین قطبی در اختیار کارترون
2534831_971
آشنایی با حریف ناشناخته تیم ملی؛ دارای بازیکن از آرسنال
2534827_601
رکورد‌های عجیب نیازمند مقابل پرسپولیس؛ قلدرخان
2533430_317
علیپور در آستانه رسیدن به رکورد پیروانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *