فروغ برای طلاق از شوهرش اقدام کرده است. او میگوید دیگر ماندن در این زندگی پرچالش صلاح نیست و میخواهد زندگی آرامی را تجربه کند. این زن برای اعتمادآنلاین از زندگیاش میگوید.
*چند سال است با همسرت زندگی میکنی؟
ما ۱۲ سال با هم زندگی کردیم. دو سال است شوهرم ما را ترک کرده و رفته است.
*بچه هم دارید؟
بله، بچه دارم. دو دختر دارم. ۹ ساله و ۱۰ ساله.
*چرا با شوهرت دچار اختلاف شدی؟
من از شوهرم سه سال بزرگتر هستم. شوهرم بعد از چند سال زندگی با من زنی را صیغه کرد و با او زندگی میکند.
*با هم مشکلی داشتید؟
یک روز به خانه آمد و گفت دیگر دوست ندارد با من و بچهها زندگی کند. گفت زن گرفته است. از اینکه اینطوری صحبت میکرد، متعجب بودم اما به همین راحتی این حرف را زد.
*از او خبر داری؟
گاهی که بچهها مریض میشوند یا چیزی لازم دارند، از طریق خواهرشوهرم به او اطلاع میدهم. غیر از آن ارتباطی با هم نداریم.
*چطور با همسرت آشنا شدی؟
همسایه بودیم.
*شغل شوهرت چیست؟
کارگر یک کارخانه است.
*برای خرجی بچهها پول میدهد؟
پول نمیدهد. من خودم کار میکنم. خرجی خودم را میدهم و بچهها را بزرگ میکنم.
*کجا زندگی میکنید؟
شوهرم خانه داشت. خانه را از ما نگرفته است. در همان خانه هستیم.
*از همسر دومش بچه دارد؟
نه. ولی علاقهای هم به بچههایش نشان نمیدهد.
*بعد از طلاق چه میکنی؟
کار خاصی نمیکنم. چیزی برای من تغییر نخواهد کرد. فقط میخواهم یادم باشد تنها هستم و مردی در زندگی من نیست. میخواهم سایهاش برای همیشه از زندگیام بیرون برود. من با بچهها میمانم و کار میکنم و بچههایم را بزرگ میکنم.