به گزارش سرویس سلامت و زندگی وقت صبح احسان فرزانه پژوهشگر اجتماعی به دیدار گفت: روانشناسی موفقیت یک مفهوم مرکزی دارد و آن مثبت اندیشی است. قبل از هر چیز باید این واژه را تعریف کنیم.
مثبت اندیشی ظاهراً یعنی مثبت فکر کنید تا اتفاقات مثبت برای شما رخ دهد. قانون جذب، قانون آلفا و فرکانس، ارتعاش همه اینها به این معنا است که ذهنیت شما عینیتتان را میسازد.
من به هر آن چیزی تبدیل میشوم که در ذهن دارم. انرژیهای درونی من و باورهای من سرنوشت من را رقم میزند. مثبت اندیشی یک نوع تکنولوژی فکر و شیوه مدیریت ذهن است.
اساتید مثبت اندیشی و موفقیت دائماً از مخاطبین خود میخواهند که به چیزهای خاصی فکر کنند و به چیزهای دیگری اکیداً فکر نکنند.
ممکن است پرسیده شود مدیریت و کنترل ذهن چه ایرادی دارد؟ پاسخ این است که در این سطح ایرادی ندارد. اما مثبت اندیشی از این سطح فراتر میرود.
پروژه مثبت اندیشی خیلی بیشتر از این است که در ادامه در رابطه با آن توضیح خواهم داد.
بخوانید: تست روانشناسی کلید چطور انجام می شود؟
ایراد پروژه مثبت اندیشی
در اینجا میخواهم به یک نکته تأکید کنم. وقتی ما یک گفتمان و یک مکتب فکری را بررسی میکنیم بیشتر از آن چیزی که مدافعان و مروجان از آن صحبت میکنند باید به آن چیزی که در موردش صحبت نمیکنند، توجه کنند.
یعنی در درک حقیقت ناگفتهها مهمتر از گفتهها است. آنچه که پنهان میکنند از آن چیزی که نشان میدهند، به مراتب خطیرتر و مهمتر است.
گفتم که روانشناسان موفقیت از ما میخواهند به موارد خاصی فکر کنیم و به چیزهای دیگری فکر نکنیم. ما باید از خودمان و از آنها بپرسیم که ما به چه چیزی فکر کنیم و به چه چیزی فکر نکنیم؟
پاسخ آنها این خواهد بود که به چیزهای مثبت بیندیشید و به چیزهای منفی فکر نکنید. یعنی به امور و پدیدههای خوشایند بها دهید بر آنها متمرکز شوید و بر آن چه ناخوشایند است متمرکز نشوید. مثلاً فقر یک پدیده ناخوشایند است و ثروت خوشایند است.
نابرخورداری ناخوشایند است، ولی برخورداری خوشایند است. به زبان سادهتر و عامیانهتر الهیه و اقدیسه و باستی هیلز خوشایند است، اما خاوران، دروازه غار ناخوشایند است.
این دقیقاً همان جایی است که به نظر من روانشناسی موفقیت و مثبت اندیشی دچار اشکال است و ما باید با آن مواجهه جدی داشته باشیم.
جای خالی تهیدستان ذر روانشناسی مثبت نگر!
بنا بر منطق روانشناسی موفقیت ما اساساً نباید به حواشی و به انسانهای به حاشیه رانده شده و به تهی دستان هیچ عنایتی داشته باشیم.
در حاضر در این شهر و دیار تعداد بسیار زیادی کودک کار وجود دارد. برای اثبات وجود این کودکان کار نیاز نیست آمار و ارقام ارائه کنیم. کافی است به اطراف خود نگاه کنیم.
آیا بر سر هر چهار راه اینها را نمیبینیم که حداقل مبلغ ممکن را برای بقای خودشان گدایی میکنند؟ بنا بر آمار رسمی به ۹۰ درصد این کودکان کار تجاوز میشود.
این فاجعه بار است. من از این اساتید موفقیت و مثبت اندیشی که تمام این فضای مجازی و واقعی را پر کردهاند با صراحت میپرسم آیا ما نباید به این کودکان کار توجه کنیم؟
باید بر آنها متمرکز شویم یا خیر؟ از نظر آنها قطعاً پاسخ منفی است. این را به صراحت میگویند. به باور آنها اگر ما به جنگ فکر بکنیم خشونت را به زندگی خودمان فراخواندهایم و جذب کردهایم.
به محرومیت فکر نکنیم؟
اگر به محرومیت فکر کنیم فقر را به زندگی خودمان جذب کردهایم. پس حتی نباید به این موضوع فکر کنیم. ولی زمانی که میخواهیم این واقعیت ناخوشایند را تغییر دهیم با نیندیشیدن این مسئله پراپلمتایزه میشود؟
مگر غیر از این است وقتی میخواهیم یک مسئلهای را در حیات اجتماع یا شخصی خود تغییر دهیم باید آن را به معنای واقعی کلمه برای خودمان مسئله کنیم تا بتوانیم برایش راه حلی پیدا کنیم.
روانشناسی موفقیت و مثبت اندیشی از پراپلماتیزه شدن معضلات اجتماعی و محذوفان و انسانهای به حاشیه رانده شده به شدت جلوگیری میکند.
در حقیقت وقتی اینها میگویند به این موارد ناخوشایند فکر نکنید از اصلاح آنها جلوگیری میکنند. تمام دعوای ما با آنها بر سر این مسئله است.
اینها در حقیقت دست اندرکار طرد و حذف مضاعف همین جماعتهای بزرگی هستند که به حاشیه رانده شدهاند.
در یک سرزمینی که در آن ۶۰ میلیون انسان زیر خط فقر هستند زمانی که اجازه نمیدهید مردم به فقر فکر کنند و درباره آن صحبت کنند در حقیقت دارید پروژه سرکوب مردم را پیش میبرید.
سرکوب که فقط شکل فیزیکی ندارد. سرکوب گاهی به رسمیت نشناختن و بیرون راندن مردم از کانون تمرکز عمل میکند.