گاه انگیزههای عجیب باعث میشود فردی دست به جنایت بزند. این انگیزهها چنان پیش پا افتاده هستند که باور آن برای ارتکاب جرمی چنین خشن و سنگین غیرمنطقی به نظر میرسد اما نداشتن مهارت کنترل خشم باعث میشود همین بهانههای پوچ و واهی جان فردی را بگیرد و زندگی قاتل نیز دگرگون شود.
به گزارش سایت جنایی، یکی از این قتلها، همسرکشی به خاطر یک لیوان آب است. متهم این پرونده که به قصاص محکوم شده، بعد از دستگیری در اعترافاتش چنین گفت: نصف شب از همسرم خواستم به من آب بدهد. او طبق معمول بیتوجهی کرد. گفتم دلم درد میکند و حالم خوب نیست، گفت به من ربطی ندارد. من که درد داشتم و کلافه بودم، به شدت عصبانی شدم و با چاقو او را زدم و از کارم پشیمان هستم.
این مرد وقتی برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران منتقل شد، اظهاراتش را تغییر داد و گفت: من خواب بودم و وقتی بیدار شدم دیدم همسرم لیلا کف زمین افتاده و مرده است. آن روز خسته از سر کار آمده بودم. در اتاق خواب بودم که به طور مرتب برایم پیامک برداشت پول میآمد. لیلا از کارت من برداشت و اینترنتی خرید میکرد. گفتم کارت را به من بده و دیگر خرید نکن، من خودم پول را لازم دارم. سر این مساله جروبحث کردیم. بعد من خوابیدم. بیدار شدم و درخواست آب کردم، لیلا توجهی به من نکرد. یکدفعه یک نفر به من چاقو داد و گفت لیلا را بزن، به خودم آمدم و دیدم او روی زمین افتاده است.
قتل در بازی گل یا پوچ، یکی دیگر از این پروندههاست که البته متهم آن بخشیده شد. متهم این پرونده در اعترافاتش گفته بود: آرش یکی از دوستانم بود که از بچگی با هم در یک محل بزرگ شده بودیم. آن روز به همراه چند نفر از دوستان دیگرمان، قرار گذاشته بودیم تا به خارج از شهر برویم و دور هم باشیم. وسایلمان را جمع کردیم و رفتیم به خارج از شهر. آنجا دور هم نشسته بودیم که تصمیم گرفتیم گل یا پوچ بازی کنیم. در ابتدا همه چیز شبیه تفریح و شوخی بود، اما کمکم بازی جدی شد. اصلاً نمیدانم چه شد که میان من و آرش سر بازی درگیری پیش آمد؛ دعوا بر سرهیچ و پوچ. من اما نتوانستم خشم خود را کنترل کنم. آنقدر عصبانی بودم که شیشه قلیان را شکستم و چند ضربه به سر آرش زدم. اما به هیچ عنوان قصد گرفتن جانش را نداشتم. آن روز من فرار کردم، اما وقتی شنیدم آرش جانش را از دست داده، به شدت ناراحت و متاثر شدم. هرگز خودم را نخواهم بخشید، چون مادر و خواهرش داغدار شدهاند.
جنایت در صف مرغ، نمونه دیگری از این دست پروندههاست که در جیرفت به وقوع پیوست. در این واقعه، مردی که از آشنایان صاحب مرغفروشی بود دو بار بدون رعایت نوبت جلو رفت و مرغ خرید و همین موضوع باعث اعتراض سایر افرادی شد که در صف منتظر بودند. یکی از آنها اما اعتراض سفت و سختتری کرد و همین موضوع باعث درگیری شد. با وجود اعتراض شهروندان، این مرد باز هم مرغ را بدون نوبت خرید و رفت اما دقایقی بعد در حالی که یک چاقو در دست داشت به مرغفروشی برگشت. او آمده بود تا به افرادی که اعتراض داشتند حمله کند اما آنموقع فقط آن فردی که بیشتر به او معترض بود حضور داشت. او با چاقو ضربهای به دست فرد معترض زد و او را مجروح کرد اما این جوان ساعتی بعد از انتقال به بیمارستان به دلیل خونریزی شدید جانش را از دست داد. این جنایت هولناک در شرایطی اتفاق افتاد که به گفته شاهدان هنگام درگیری فقط شش نفر در صف ایستاده بودند و اگر متهم به قتل کمی صبر میکرد چنین حادثهای اتفاق نمیافتاد.
مدتی قبل، پروندهای در اصفهان تشکیل شده بود که درباره قتل به خاطر بوق زدن بود. ماجرا از این قرار بود که چندی قبل به پلیس اصفهان خبر رسید مردی جوان در یکی از خیابانهای شهر در اثر شلیک گلوله به قتل رسیده است. آنطور که چند شهروند میگفتند، راننده یک خودرو با مقتول درگیر شده و با شلیک گلوله او را به قتل رسانده بود. یکی از آنها گفت: مقتول و راننده دیگری بر سر موضوع نامعلومی با هم درگیر شدهاند. هر دو نفرشان در حالی که خیلی عصبانی بوده از خودرو پیاده و با هم درگیر شدهاند که ناگهان قاتل با اسلحه یک گلوله شلیک و فرار کرد. کارآگاهان با شناسایی هویت متهم به قتل پی بردند که او فردی سابقهدار است که پیش از این در سال ۸۸ در درگیری با چند نفر از دوستانش، یکی از آنها را با چاقو به قتل رسانده اما با وجود محکومیت به قصاص، توسط اولیای دم مقتول بخشیده و در نهایت آزاد شده است. افسران پلیس با ردزنی متهم توانستند او را در آمل دستگیر کنند. او که شغلش مسافرکشی بود، وقتی تحت بازجویی قرار گرفت به قتل اعتراف کرد و گفت: روز حادثه در حال مسافرکشی بودم که بوقهای پشت سر هم یک ماشین اعصابم را به هم ریخت و ناگهان شروع به فحاشی کردم. راننده طرف مقابل هم به خاطر فحاشی با من درگیر شد. هر دو نفر از ماشینهای خود پیاده شدیم. او چوبدستیاش را ازماشین بیرون آورد و من هم با کلت کمریای که همراهم بود به طرفش نشانه رفتم و شلیک کردم.
یکی دیگر از این جنایتها، قتل به خاطر تفاله چای بود. ۹ سال قبل، مردی جوان پس از نوشیدن یک فنجان چای، قربانی دعوایی عجیب شد. او پس از نوشیدن چای، تفاله آن را از پنجره بیرون ریخت. تفاله روی سر یکی از همسایهها فرود آمد و همین انگیزه جنایت شد. عامل جنایت که مردی مغازه دار بود پس از دستگیری گفت: مقتول در ساختمان بالای مغازهام سکونت داشت. آن روز مقابل مغازهام ایستاده بودم. ناگهان احساس کردم که چیزی روی سرم افتاد. بالا را که نگاه کردم، مرد همسایه را دیدم. او با وجود اینکه من آنجا ایستاده بودم، تفاله چای خود را به پایین ریخت و همین باعث عصبانیت من شد و با او درگیر شدم و ناخواسته او را به قتل رساندم.
مردی نیز هشت سال قبل همسرش را در شهرستان بیضای استان فارس به قتل رساند و به آتش کشید. او درباره انگیزهاش گفت: به سهیلا گفتم برایم چای بریزد اما بهانه گرفت و به حرفم گوش نداد. من هم به شدت عصبانی شدم و با لگد به پهلویش زدم. زنم بیهوش شد و ترس، سراپای وجودم را گرفت. من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم، روی سهیلا نفت ریختم و صحنهسازی کردم تا همه خیال کنند خودسوزی کرده است. بلافاصله پس از آتش زدن همسرم، پنهانی از خانه خارج شدم و دقایقی بعد برگشتم تا رد گم کنم. باور کنید زنم را دوست داشتم و هرگز تصور نمیکردم با دست خودم به روز سیاه بنشینم.
خشم افسارگسیخته و ناتوانی در مدیریت آن تاکنون قتلهای بسیاری را رقم زده است. افرادی که آستانه تحمل پایین دارند و نسبت به رفتارهای پرخاشگرانه خود آگاه هستند، باید حتماً برای کنترل عصبانیتشان تحت درمان قرار بگیرند، تا کمتر شاهد این نوع جنایتها باشیم.