اخبار برخط
اخبار برخط

جزئیات تازه از پرونده قتل با سم مار/ متهمان در جلسه دوم محاکمه چه گفتند؟

دومین جلسه محاکمه اعضای باندی که با سرکردگی عموی ثروتمند، برادرزاده جوان او را با سم مار به قتل رسانده‌اند، با افشاگری‌های تازه برگزار شد.

جزئیات تازه از پرونده قتل با سم مار/ متهمان در جلسه دوم محاکمه چه گفتند؟

دومین جلسه محاکمه اعضای باندی که با سرکردگی عموی ثروتمند، برادرزاده جوان او را با سم مار به قتل رسانده‌اند، با افشاگری‌های تازه برگزار شد.

به گزارش اعتمادآنلاین، در اولین جلسه محاکمه که دیروز برگزار شد، یکی از اعضای باند توضیح داد که چطور عموی مقتول برای گرفتن انتقام از برادرش نقشه پیچیده‌ای کشید تا پسر او به نام مهرداد را تنبیه کند. هرچند عمو قصد قتل نداشت اما مهرداد به دلیل تزریق زهر مار توسط یکی از متهمان به نام سامان جانش را از دست داد.

در دومین جلسه که امروز برگزار شد، ابتدا وکیل سعید، متهم ردیف دوم، دوباره در جایگاه قرار گرفت. متهم روز گذشته گفته بود دارای مدال جهانی بدنسازی است و هرچند فرار کرده اما بعد خودش را تسلیم ماموران کرده است. این بار وکیل او گفت: اتهام سعید معاونت در قتل عنوان شده است. او مغازه پدر مقتول را به سامان نشان داده است. دلار را هم تحویل متهم ردیف اول داده است. او مغازه را به درخواست هوشنگ، عموی مقتول، نشان داده است. در مورد دلار هم باید بگویم چون بعد از وقوع قتل این اتفاق افتاده، دلیل محسوب نمی‌شود و قصد موکل من قتل نبوده است. موکل من دارای اختلال شخصیت مرزی است و به همین دلیل هوشنگ روی او تسلط زیادی پیدا کرده بود.

در ادامه، متهم ردیف سوم در جایگاه قرار گرفت. او که نوازنده خیابانی سنتور است، متهم هست از طریق زاغ‌زنی کمک کرده تا مهرداد به قتل برسد. او در دفاعیاتش گفت: من برای نوازندگی خیابانی سفر می‌رفتم. ساز می‌زدم و تدریس می‌کردم، حتی یک گروه موسیقی داشتم. چند وقت قبل در همدان در با سامان آشنا شدم. ما در ساری سگ‌های اصیل پرورش می‌دادیم. وقتی به گل‌فروشی سامان در همدان رفتم، دیدم حیوانات زیادی دارد. قرار شد به ساری بیاید و از ما سگ بخرد. او به حیوانات علاقه زیادی داشت. حتی یک بار هم او را در آتش‌نشانی دیدم که برای آتش‌نشانان تدریس مارشناسی می‌کرد. اواخر مرداد پارسال به تهران آمدم. در دو روز اول همه چیز عادی بود. تا این‌که یک روز سامان به من گفت بیا لاله‌زار ساز بزن. گفت من اینجا در یک صرافی کار می‌کنم و می‌توانم با هوشنگ که صاحب‌کار من است، صحبت کنم تا بروی و با او کار بکنی. من دو شب در مسافرخانه بودم و می‌خواستم برگردم که سامان به من موضوع مقتول را گفت اما گفت ما فقط می‌خواهیم او را گوشمالی بدهیم. او گفت مهرداد در جایی که تو ساز می‌زنی، رفت‌وآمد دارد. من در آن مقطع سفته داشتم و فردی که سفته را از من گرفته بود، حکم جلبم را هم داشت. سامان موتور مهرداد را نشان داد و گفت روی پایش تتو دارد. من چهار روز آن فرد را تحت نظر گرفتم. جمعه تماس گرفتم و گفتم می‌خواهم بروم شمال و بعد گفتم مهرداد کجاست. سامان ساعتی بعد با من در پارک شهر قرار گذاشت. در آن قرار سعید هم بود. من و سامان به سمت ساری رفتم و سعید در تهران ماند. مهرماه ما دوباره به تهران برگشتیم و با سامان و دوست من به شیراز رفتیم. در شیراز ما را دستگیر کردند، البته من نمی‌دانستم که آن جوان موتورسوار کشته شده است. وقتی دستگیر شدم، در زندان عکسی به من نشان دادند و گفتند کسی که ترک موتور است تو هستی، گفتم نه. بعد گفتند که مهرداد فوت کرده است. به من گفتند تو در این پرونده بودی. گفتم من در جریان هیچ چیز نبودم، فقط سامان به من گفته بود می‌خواهد کسی را گوشمالی بدهد و من در مقابل مغازه او ساز می‌زدم و در جریان هیچ چیز دیگر نیستم. سامان گفته بود می‌خواهد اسپری فلفل به او بزند، نگفته بود که قصد کشتن او را دارد.

متهم در ادامه گفت: سامان یک گوشی آیفون به من داده بود تا به جای سفته به آن فرد طلبکار بدهم. من هیچ چیز دیگری را نمی‌دانم و پولی نگرفتم.

قاضی گفت: اگر این‌طور است که می‌گویی، چرا با هوشنگ تماس داشتی؟

متهم گفت: وقتی ما را در شیراز بازداشت کردند، مادرم برای هر سه نفر ما وکیل گرفت و پول پرداخت کرد. سامان شماره هوشنگ را داد تا من از او پول وکیل را بگیرم.

قاضی گفت: در پرونده اطلاعات دقیقی درباره مار افعی پلنگی مطرح کردی. بعد حالا می‌گویی که اصلاً مار را ندیدی.

متهم گفت: من کتاب‌های زیادی درباره خزندگان خوانده بودم و سال ۹۸ به عنوان فعال محیط زیست شروع به کار کردم و آموزش هم می‌دادم. من به طور دقیق مارها را می‌شناختم.

سپس وکیل این متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: با توجه به اینکه تبرئه مباشر، باعث تبرئه موکل من هم می‌شود، می‌خواهم درباره نحوه قتل بگویم. به مهره گردن مقتول اشاره می‌کنم که علت مرگ، احتمالاً شکستن آن بوده و سم مار علت مرگ نبوده است.

قاضی در پاسخ گفت: مهره گردن مقتول نشکسته، بلکه دررفته که در آن سرعت بالایی که روی موتور داشته ضربه‌ای که به او به صورت تنه وارد شده تا سرنگ را به کتفش فرو کنند، چیز عجیبی نیست. آسیب شدید به گردن هم موجب مرگ نمی‌شود، موجب قطع نخاع می‌شود. در گزارش پزشکی قانونی هم آسیب به ارگان‌های حیاتی مطرح نشده است.

سپس فردی که متهم به قتل اصلی را در روز حادثه سوار موتور خود کرده بود، در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من کارم رانندگی و موتورسواری بود و قهرمان بدنسازی هم هستم. سال ۹۶ با هوشنگ آشنا شدم. هوشنگ به من زنگ زد و گفت بیا دفتر من. سعید و سامان هم بودند. او گفت سامان می‌خواهد چند جایی برود اما بچه تهران نیست و تو او را ببر. من فقط او را هر جا خواست، بردم و کار دیگری نکردم.

قاضی گفت: چرا موتورت قابل شناسایی نبود و پلاک را پوشانده بودی؟

متهم: چون هوای تهران آلوده است و باران  هم می‌زند و پلاک خراب می‌شود. پلاک هم به نام مادرم بود. اول مادرم دستگیر شد. من آن زمان برای معامله ملک رفته بودم اردبیل که متوجه ماجرا شدم.

قاضی گفت: اگر نمی‌خواستی خلاف کنی، چرا موتور را به نام مادرت زدی؟

متهم گفت: من مشکل خدمت سربازی دارم و نمی‌توانم به نام خودم بزنم. روز حادثه هم سامان را تا نواب بردم و بعد هم موتور  را به پارکینگ بردم تا یک ماه آنجا بود. من چون خرید و فروش می‌کردم، دیگر از این موتور استفاده نکردم.

متهم در ادامه گفت: چند وقت بعد از این ماجرا، من برای معامله تابلوفرش به شیراز رفتم. آنجا سامان را دیدم. چون نظافت را رعایت نمی‌کرد، با او درگیر شدم. حین درگیری وقتی عصبانی شد گفت آن‌موقع که تو با موتور من را جابه‌جا می‌کردی، من یک نفر را زدم. باور نکردم. به هوشنگ زنگ زدم. او تایید کرد. به هوشنگ گفتم، چرا من را وارد این بازی کردی که او جواب داد ما نمی‌خواستیم این‌طوری شود و قرار بود فقط طرف را گوشمالی بدهیم.

سپس با توجه به پایان وقت، ادامه رسیدگی به فردا موکول شد.

توضیحات پدر مقتول

پدر مقتول قبل از این جلسه دادگاه در توضیح دلیل کینه برادرش گفت: من سال ۷۶ یک مغازه دو دهنه در محدوده لاله‌زار داشتم که در اختیار برادرم بود. من املاک زیادی در آن منطقه دارم. سال ۹۱ برادرم مورد کلاهبرداری سنگینی قرار گرفت، البته همه حقیقت را نگفت، فقط گفت بدهکار است. من با توجه به املاک پدری‌ای که دارم و وضع مالی خوبی که داشتم، توانایی پرداخت بدهی‌هایش را داشتم و کمکش کردم. حتی تا ۹ سال بعد هم چیزی نخواستم و از درآمد خودم هم می‌دادم که بتواند بدهی‌هایش را بدهد و تمام شود. سال ۹۶، من به برادرم گفتم بدهی‌هایت را به من پس بده. یک چک سفید نوشت و به من داد. من چک را گذاشتم در صندوق مغازه اما او با افرادی که داشت، صندوق را باز کرد و چک را سرقت کردند. من مطمئن شدم کار برادرم است، چون در صندوق مقدار زیادی طلا و پول بود که مردم به امانت پیش من سپرده بودند اما هیچ‌کدام از آنها دست نخورده بود و فقط چک بردارم سرقت شده بود.

این مرد که داغدار پسرش است، گفت: این مساله باعث اختلاف شدیدی بین ما شد. به برادرم گفتم من در سال ۹۱ به تو ۲ میلیارد دادم که قیمت ۲۰ آپارتمان بود، این را باید به نرخ روز که در سال ۹۶ می‌شد ۴۰ میلیارد تومان به من برگردانی. این مساله هوشنگ را بسیار ناراحت کرد. مهرداد کوچک‌ترین پسر من بود و چون خیلی به من وابسته بود و من را دوست داشت، وقتی می‌دید هوشنگ به من بی‌احترامی می‌کند، خیلی ناراحت می‌شد. وقتی مهرداد متوجه شد که برادرم به من توهین کرده است با او درگیر شد و یک سیلی به او زد. هوشنگ با این‌که همه جا می‌گفت من هم مثل پسرت هستم اما داغ روی دلم گذاشت. من به برادرم خوبی کردم و خودش هم اقرار می‌کرد اما این‌طوری من را داغدار کرد.

او درباره روز حادثه گفت: پسرم در مغازه پیش من بود و مادرش هم شهرستان بود. او می‌خواست با دوستش کافه بزند و با دوستش قرار داشت. به من گفت می‌خواهم بروم رستوران و بعد با دوستم می‌روم. وقتی رفت، بلافاصله برگشت و گفت یک نفر به او تنه زده است. پیراهنش را بلند کردم و دیدم چیزی لزج مثل مایع ژله‌ای از بدنش بیرون زده است. گفتم بیا برویم دکتر. پسرم فکر می‌کرد چیز جدی نیست و نمی‌خواست زحمت شود. گفت خودم می‌روم. فقط کمی حالت تهوع دارم. چند دقیقه بعد پرسیدم حالت چطور است، گفت خوبم. او نمی‌خواست من نگران شوم، برای همین به من واقعیت را نگفت. او با برادرش تماس گرفته و گفته بود که بیا حالم خوب نیست.

برادر مقتول در ادامه حرف پدرش گفت: من با دو نفر از بستگان نزدیک پیش مهرداد رفتم. حالش خیلی بد بود. از دهانش خون بیرون می‌آمد. به سختی حرف می‌زد و فقط گفت زدند و رفتند. حرف دیگری نمی‌توانست بزند. هوشنگ هم آمد بالای سر مهرداد ایستاد ولی چیزی نگفت.

سپس پدر خانواده رشته کلام را به دست گرفت. او گفت: پسرم از روز اول می‌گفت کار عمو هوشنگ است اما من باور نمی‌کردم. می‌گفتم ما مدرکی نداریم و او از اعضای خانواده ماست و نباید تهمت بزنیم. با این حال، در اداره آگاهی گفتم که من از برادرم طلبکار هستم اما ماموران هم می‌گفتند در این صورت تو باید کینه‌جویی کنی نه او.

او ادامه داد: تا دو ماه و نیم که هنوز قاتل مشخص نشده بود، برادرم هر روز به خانه من می‌آمد و سعی می‌کرد مرا آرام کند. خیلی ابراز ناراحتی می‌کرد تا این‌که فهمیدم طراح اصلی خودش است. حالا هم در مراحل تحقیقات اقرار نکرد اما ادله علیه او زیاد است. با این حال، من فقط در مراسم ختم مادرم با او رودررو شدم و کاری با او ندارم و او را به قانون سپرده‌ام. من تا آخر پای اجرای مجازات هستم و به هیچ عنوان رضایت نمی‌دهم.

 

نویسنده:

این خبر را به اشتراک بگذارید.
این خبر را به اشتراک بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

d8afd8a7d8afdaafd8a7d98728229-1
جزئیات تازه از پرونده قتل با سم مار/ متهمان در جلسه دوم محاکمه چه گفتند؟
nail-salon-red-flags-that-can-cause-infection-2
۴ زنگ خطر در سالن‌های ناخن که نباید نادیده بگیرید؛ آیا ژل پدیکور ایمن است؟
qualcomm-snapdragon-8-elite-2-launch-2025-0
تاریخ رونمایی از تراشه اسنپدراگون 8 الیت 2 مشخص شد
291969
عکس‌های دیدنی از تیم تراکتورسازی و شهرآورد تبریز ۵۰سال قبل!
d982d8aad984d8a8d8a7da86d8a7d982d988
درگیری لفظی به جنایت منجر شد
huawei-nova-14-series-announced-0
سری هواوی نوا 14 معرفی شد؛ دوربین سلفی دوگانه و شارژر 100 واتی
d981db8cd8b4db8cd986daaf-1
دستگیری اعضای باند فیشینگ با 30 میلیارد ریال کلاهبرداری از 42 نفر
d982d8a7d8aad984-9
مرد برادرکش خودش را تسلیم کرد
d985d8aad987d985d8a7d98628129
سارقان زورگیر؛ پشت میله‌های زندان
xiaomi-launch-may22-xring01-15spro-yu7-1-jpg
رویداد 15 سالگی شیائومی اول خرداد برگزار می‌شود؛ معرفی تراشه اختصاصی و چند محصول دیگر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *