دزدی که با ورود به منزل زوج میانسال جاغرقی، آنان را به طرز دردناکی به قتل رسانده بود، در حالی راز این جنایت وحشتناک را فاش کرد که مدعی شد مقتولان مرا شناخته بودند و چارهای جز کشتن آنها نداشتم!
به گزارش روزنامه خراسان، اوایل شب هفدهم فروردین گذشته، نیروهای گشت انتظامی جاغرق از توابع طرقبه شاندیز خبری را از طریق مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰ دریافت کردند که بیانگر قتل دلخراش یک زوج میانسال در خیابان انقلاب بود. با دریافت این خبر، بی درنگ خودروی گشت پلیس آژیرکشان به طرف نشانی مذکور حرکت کرد و بدین ترتیب عوامل انتظامی بر وقوع جنایتی دلخراش در یک ساختمان مسکونی مهر تایید زدند .
طولی نکشید که با دستور مستقیم سرتیپ محمدکاظم تقوی (فرمانده ارشد انتظامی خراسان رضوی) تحقیقات گسترده ای در این باره آغاز و مشخص شد که زوج میانسال هدف سرقت قرارگرفته اند و جان خود را از دست داده اند. از سوی دیگر با حضور مقام قضایی در صحنه جنایت،کنکاش های تخصصی برای ریشه یابی این ماجرای تکان دهنده ادامه یافت و زوایای بیشتری از قتل مرد ۵۴ ساله و همسر ۴۸سالهاش فاش شد. بررسی های تخصصی نشان داد: جسد «اکرم-ش» در حالی روی تختخواب قرار دارد که عامل یا عاملان جنایت دست وپاهای او را با چسب پهن نواری بسته اند و پیکر خون آلود «علی محمد-الف» نیز پشت در ورودی به حالت نشسته افتاده بود. به هم ریختگی منزل هم حکایت از آن داشت که سارق یا سارقان اموالی را به سرقت برده اند. دقایقی بعد سرنخ هایی به دست آمد که بیانگر سرقت ۲۰ میلیون تومان وجه نقد (چک پول) و چندکیلو آجیل بود.
بنابراین گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی طرقبه شاندیز با دستورهای ویژه دادستان عمومی و انقلاب رصدهای اطلاعاتی را برای شناسایی عامل یا عاملان این جنایت وحشتناک آغاز کردند و در ادامه تحقیقات با بازبینی دوربین های مداربسته و همچنین انجام یکسری فعالیت های نامحسوس جنایی به مرد۴۵ سالهای به نام «محمد رضا-ن» رسیدند که از همروستاییان و آشنایان قدیمی مقتولان بود که هنگام وقوع جنایت در آن محل حضور داشت.
با توجه به مدارک و اسناد موجود، بلافاصله دستور دستگیری این متهم از سوی قاضی ویژه قتل عمد طرقبه شاندیز صادر شد و کارآگاهان وی را در یک عملیات ضربتی به دام انداختند؛ اما او در همه مراحل بازجویی ها، ارتکاب قتل زوج میانسال را انکار کرد. این مرد معروف به «تهرانی»که یک چشم خود را در حادثه ای از دست داده است و با دستبرد به اموال مردم مخارج اعتیاد خود را تامین می کند، فقط مدعی بود که پلیس او را به اشتباه دستگیر کرده است و از چگونگی قتل آشنایانش هیچ اطلاعی ندارد!
در این شرایط بود که با دستور دادستان طرقبه شاندیز، تنها متهم این پرونده جنایی به پلیس آگاهی مرکز خراسان رضوی منتقل شد و در اداره جنایی آگاهی مورد بازجویی فنی قرارگرفت اما همچنان بر بی گناهی خود اصرار می ورزید. این گونه بود که گروهی از افسران کارآزموده آگاهی با هدایت و نظارت سرهنگ«محمدهمتی» (رئیس اداره جنایی آگاهی) ماموریت یافتند تا با ورود به دهلیزهای تاریک این ماجرای وحشتناک، زوایای پنهان آن را با نورافکن های علم و تجربه آشکار کنند. بنابراین گزارش، طولی نکشید که مدارک انکارناپذیری روی میز بازجویی قرارگرفت .
«مرد یک چشم» در حالی که نیم نگاهی به اسناد پلیس انداخته بود، در یک لحظه سرش را پایین انداخت اما هنوز تردید در وجودش موج می زد و سعی داشت به طریقی داستان سرایی های گذشته خود را تکرار کند. در همین حال سرهنگ نبی ا… مرادی (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) که به تازگی سکان هدایت پلیس آگاهی را به دست گرفته است و تجربیات ارزنده ای در کشف جرم دارد، قدم به اتاق بازجویی گذاشت و رودرروی «مردیک چشم» نشست. متهم این پرونده جنایی که دیگر در پاسخگویی به چند سوال فنی و انحرافی رئیس پلیس آگاهی عاجز مانده بود، ناگهان درهم شکست و با بیان این که به قصد سرقت طلا آن ها را کشتم، به تشریح جنایت هولناک خود پرداخت و در اعترافاتی تکان دهنده گفت: حدود ساعت یک بعداز ظهر (هفدهم فروردین) بود که از روی دیوار وارد منزل علی اکبر شدم . آن ها را از قدیم می شناختم و نسبت فامیلی دوری با یکدیگر داشتیم . همسر او طلاهای زیادی به سر وگردن خودش می آویخت و من هر بار با دیدن این طلاها وسوسه می شدم تا آن ها را روزی سرقت کنم؛ چرا که خودم معتاد بودم و برای تامین هزینه های اعتیادم همواره دچار مشکل می شدم . تا یک سال قبل در حاشیه جاده طرقبه بلال فروشی می کردم اما وقتی قرارشد بساطمان را جمع کنیم و به مکان دیگری برویم، من هم بلال فروشی را رها کردم و به سرقت روی آوردم .
به همین خاطر آن روز تصمیم به سرقت طلاها گرفتم و به آرامی از روی دیوار به داخل منزل آن ها رفتم .اکرم (زن ۴۸ ساله) خواب بود که در یک لحظه با ورود من به خانه، چشمانش را باز کرد . من برای آن که اثری از خودم برجای نگذارم نقاب به چهره زده بودم و دستکش داشتم. در این وضعیت بلافاصله با دست دهان او را گرفتم و دست وپاهایش را با چسب پهن بستم ولی او در همان حال مرا شناخت و نامم را بر زبان آورد . دیگر چاره ای جز قتل او نداشتم . او مرا شناخته بود و باید مدت دیگری به زندان می افتادم .از او پرسیدم طلاها را کجا گذاشته است؟ اما او مدعی شد طلاها را برای خرید منزل پسرش فروخته است و دیگر طلایی ندارد! در عین حال به پول های نقدی که روی دراور بود، اشاره کرد و گفت: آن جا ۲۰میلیون تومان پول نقد (چک پول) وجود دارد ! وقتی چشمم به پول ها افتاد ،رشته نخ شبیه بند کفش را برداشتم و او را روی همان تختخواب خفه کردم ولی در همین هنگام ناگهان زنگ منزل به صدا درآمد. خیلی ترسیدم و از آیفون تصویری به بیرون نگاه کردم. علی اکبر(شوهر اکرم)بود، تردید داشتم که در را باز کنم یا نه؟! او می دانست همسرش در خانه است و من نمی توانستم در را باز نکنم! بالاخره تصمیم گرفتم او را هم بکشم! به همین خاطر کلید دربازکن را فشار دادم و به انتظار او نشستم. علی اکبر درحالی که با کلمات عاشقانه همسرش را صدا می زد، وارد اتاق شد تا دستانش را بشوید. در این هنگام مقابل او قرارگرفتم و با چاقو و قیچی که در دست داشتم، او را تهدید به مرگ کردم و به او گفتم تو انسان خوبی هستی ولی چاره ای جز کشتن تو را ندارم! چون مرا شناخته اید و من هم دیگر نمی توانم به زندان بروم! …
لحظاتی بعد هم با گفتن این جملات ضربات را بر سر و گردنش فرود آوردم که او روی گلدان افتاد و من هم محتویات داخل یکی از پشتی های منزل را خالی کردم و حدود ۵ کیلو آجیل و تراول ها (چک پول)را داخل آن ریختم و از آن جا فرارکردم.
ابتدا با یک تاکسی به سمت اسماعیل آباد و الماس شرق رفتم و مقداری کراک و شیشه و قرص های مخدردار خریدم که بتوانم قرص ها را برای برادرم به داخل زندان منتقل کنم ولی موفق نشدم اما از سوی دیگر چون می ترسیدم پلیس مرا شناسایی کند، مدام نذر می کردم !آجیل ها را به معتادان کارتن خواب دادم و حتی به راننده تاکسی و مغازه داران از همان پول های سرقتی انعام می دادم تا عذاب وجدان کمتری داشته باشم و …
درپی اعترافات صریح «نقابدار یک چشم» کالبدشکافی ماجرای این جنایت هولناک ،برای کشف زوایای پنهان دیگر آن با دستور رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی همچنان ادامه دارد.