وقت صبح– این حادثه در چند سکانس آخر سریال جامیونگ گو اتفاق می‌افتد.
هودونگ موفق می‌شود مخفیگاه جامیونگ در زیرزمین سالن نمایش شادی آفرین را پیدا کند.
با روبرو شدن این دو، جامیونگ به قصد انتقام خون پدر و مادر و همینطور تصرف کشورش بر روی هودونگ شمشیر می‌کشد. هودونگ که در ابتدا قصد جنگیدن نداشت، با اصرار جامیونگ شروع به جنگیدن می‌کند. آن دو در حال جنگیدن از سالن خارج شده و به سمت جنگل و سپس ساحل می‌روند.
پس از کشمکش های فراوان نهایتا جامیونگ موفق می شود خنجری را در سینه هودونگ فرو کند. جامیونگ در کنار هودونگ می ماند تا آخرین لحظات زندگی هودونگ را در کنارش باشد.
بخوانید: بعد از سریال جامیونگ گو چه سریالی ببینیم؟
فردای آن روز در حالی که آن دو در کنار یکدیگر نشسته‌اند، لشگر گوگوریو به سمت آنها می‌آید. با نزدیک شدن سپاه گوگوریو، هودونگ متوجه می‌شود که جامیونگ هم راه چاره ای ندارد و باید در مقابل آن لشگر بجنگد و کشته خواهد بود.
جامیونگ بلند می‌شود تا شمشیر را بردارد و بجنگد. اما هودونگ پیش دستی می‌کند و او را در آغوش می‌گیرد. سپس شمشیر را برداشته و از پشت سر جامیونگ وارد کرده و از پشت سر خودش خارج می کند. در این لحظه می‌گوید: "این کار بهتر از این بود که ببینم به دست دیگری کشته می‌شوی!"
بعد از آن به جامیونگ می‌گوید: "امیدوارم در دنیای بعدی به عنوان مردم عادی متولد شویم تا بتوانیم عاشقانه در کنار هم زندگی کنیم!" جامیونگ جواب می‌دهد: "من در این دنیا به اندازه کافی عشق تو را چشیدم. می‌خواهم مادرت باشم تا تو بتوانی عاشق لاهی باشی!"
سپس هر دو به زمین افتاده و بدین شکل زندگیشان پایان می‌یابد.
بیشتر بخوانید: مرگ شاهزاده لاهی در واقعیت چطور بود؟
بیشتر بخوانید: علت واقعی مرگ شاهزاده هودونگ چه بود؟
