به گزارش وقت صبح ، در ان عکس سروش جمشیدی بسیار غمگین و خسته به نظر میرسد.
نکته جالب توجه، سفید شدن سریع مو و ریش جمشیدی طی چند وقت اخیر است.
توضیح سروش جمشیدی درباره چنهایش با سالی تاک
“من معمولاً توضیح نمیدهم. تکلیف من با خودم معلوم است در صفحهام همینطور. رویکرد من در این سالهایی که همه مرا میشناسند مشخص بوده است نه از کسی گلایه کردهام نه غر زدهام و بالعکس.
اما طبق تفکری که داشتهام همیشه گفتهام ما باید اول خودمان را درست کنیم بعد جامعه و همهچیز درست میشود. درباره آن مسئله هم هیچجا توضیح ندادم و هیچ توضیحی هم ندارم بدهم. من پیش وجدان خودم راحتم نه حرفی زدهام نه کاری کردهام نه موردی بوده است.
در صفحهام بعد از این ماجرا فحشهایی دادند که خیلی دلم شکست. فحش میدهید به خودم بدهید به خانواده و بچه و مادر و همسرمان ندهید. ما داریم پوست کلفت میشویم. این جوّ را هم ایجاد نمیکنم که از جواب دادن در بروم.
تکلیف من با خودم مشخص است. مطمئن باشید اگر تکلیف دیگران با من معلوم نبود الان اینجا نبودم. ولی یک ذره انصاف داشته باشید دیواری کوتاهتر از ماها پیدا نکردید؟ چرا فکر میکنید مقصر همه بدبختیهایتان ما هستیم؟
اگر مشکلی برای مردم هست حال من هم بد است و بالعکس اما هیچ وقت دنبال مقصر نبودهام. اینها مشکلات فرهنگی نیست؟ همه ما کارمان درست است و هیچ ایرادی نداریم که همهاش دنبال مقصریم؟ من آن شب تا صبح حالم بد بود به خاطر چیزی که واقعاً حقام نبود.
سرزمینم را دوست دارم
من سالهای سال پیش میتوانستم از اینجا بروم شرایطی جور شد تا از این مملکت بروم. بارها هم جور شده. من هیچکسی نیستم اما سرزمینم را دوست دارم. سرزمین من جایی است که سرم را روی زمین میگذارم و دوستش دارم و اگر قرار است هنری داشته باشم برای مردم خودم اجرا میکنم بدون هیچ شعار دادنی.
دو سال پیش تئاتر داشتیم و به کشورهای مختلفی رفتیم و ایرانیهای مقیم کشورهای مختلف درباره زمان و سالن اجرا سؤال میکردند. من هم به ایشان به عنوان یک آدم همینطوری جواب دادم نه اینکه نمیدانستم آن زمان چنین برنامههایی نبود و کل برنامه ایشان درباره سگ و گربه و افتادن آدم از نردبان بود.
من به عنوان یک آدم ایرانی به ایشان جواب دادم نه چیز دیگری. در چت من هم همیشه معلوم است و من وجدانم راحت و حسابم پاک است و همه حرفهایی که شنیدم بیانصافی بود و دلم شکست اما نه حرفی زدم نه از خودم دفاع کردم نه تکذیب کردم. الان هم واقعیت را گفتم تا فکر نکنید بغض کردم که از جواب دادن در بروم.
به خدا بیانصافی است ما چون شناخته شدهایم هرچه که میخواهید به ما میگویید. من که کوچکترینم و شاید خیلی از همکاران بگویند تو که یک سال و نیم است کار نکردهای و در جایگاهی نیستی. هیچکس در این یک سال و نیم نیامد بگویی کجایی. کسی در دورهمی نگفت ما این همه از دست تو خندیدیم کجایی؟
از کجا نان میخوری. اما تا یک چیز کوچک اتفاق افتاد و از اصل ماجرا خبر نداریم میبریم و میدوزیم و فحش میدهیم. سر همین قضیه هم خواستم بروم پیجام را ببندم تا آرامش داشته باشم. همیشه برای همه آدمها خوب خواستهام و برای همه آرزوی خوبی میکنم.
این یک سال و نیم را واقعاً احتیاج داشتم در عین حالی که اتفاقاتی افتاد و نشد کار کنم. بد هم نشد چون تعدادی قیمت را فراموش کردهاند و حالا میتوانم کار بهتری کنم و قول میدهم سال ۱۳۹۹ اگر عمری باشد دو سه کار خوب کنم هم تئاتر هم تلویزیون هم اگر خدا بخواهد سینما. ”


